درد دل من در شب تاریک نهان بود
وین دیده ی ما چشمه ی اب فوران بود
با اشک خودم ؛ راز دلم گفتم و رفتم
با دوست؛ نگفتم غم دل را؛ نگران بود
تنها شدم و با دل خود؛ تکیه به دیوار
دیوار از این تکیه ما؛هم ب...

آن روز که رفتن به منا نوبت ما شد
تقدیر چنین بود که راه ما جدا شد
رفتند رفیقان که زنند سنگ به شیطان
ما بال گشودیم مسیر عرش خدا شد
بر تشنگی ما نکنید دل را پریشان
از چشمه زمزم به لبم آب شفا شد
آن ر...

پنج ساله به دشت کربلا ما شده ایم
دست بسته به کاروان نینوا ما شده ایم
هفتاد و دو تن به کربلا غرق به خون
همراه سر ز تن جدا ما شده ایم
از سوز عطش به خیمه در کرب و بلا
دل سوخته کنار آن فرات ما شده ای...

کسی که چشم بصیرت در این جهان دارد
کجا طمع از آن کور ناتوان دارد
برای بی خبران ز عالم غیب
هزار تیر و سنان است که در کمان دارد
به کام خود نخواهد صلاح دنیا را
رها نمودن آن را بهای جان دارد
حساب کار...

خواندن یک آیه از قرآن سعادت میشود
مایه ی عز و شرافت در عبادت میشود
صحبت خالق بود با بندگانش از سما
بندگانش گر بدانند با صداقت میشود
میکند بر ما حکایت از عزل تعریف آن
هر کسی آگاه شود دور از جهالت ...