السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

شش ماهه ات یتیم شد
دست از دلی که بیم شد
با عده ای شلوغ عشق!
این واقعه قدیم شد
بحر هزج آسان شدش
مقتول خود دو نیم شد
کفاره ی أعوذ هم
از شعر تو حجیم شد
من قص...

شکر این لحظه مرا شعر فرات آمده بود
از لب تشنه لبان خط به حیات آمده بود
دفتر شعر من از عشق که خونین شده بود
دلهره از لب حقی به نجات آمده بود
کفتر عشق مرا زنده به آهی در بند
خواب این لحظه مرا سوی...

طنین نو سخن

من آن صراحی عشقم تویی کز آن حیران
تو آن بدایع موزون دلیل جان برهان
من آن سپیده ی عشقم کز آن غزل راندی
تو آن شنیده سپهری سرود جان اذعان
تو نو سخن حسناتی که شعر می بوید
ز آن قصیده ...

با خون نوشته بودش بر نیزه او سه حرفی
بر نیزه هم نوشتند از یاد او به کتفی
راز و نماز حق را الله می ستاید
این غمزه از سری خون برداشت همزه الفی
بی حد نمی توان کرد از مرزها تجاوز
اما به عشق آری خون...

توسنت شد مرکّب وحشی
با دلم شد به تاز بر رخشی
قایقت شد به شعر و رخ موّاج
من و ماه در هزاره از نقشی
دولتت شد به اسم مه ماهی
با تو شد حوض ماهی از کاشی
قصه را بر حساب یک انگور
باده داده به شکل نق...