حس کنم گاهی که من تنهاترینم در جهان
درد دارم غصه دارم لیک اما بس نهان
خامشانه در سکوتم گریه از دل می چکد
می رسد امشب صدای داد من بر آسمان
طعم خون و اشک و اه و شعر اندر کام من
من چو برگی زرد و پ...
با تو شعرم را به دلها من گوارا می کنم
هر شب از ابیات خود رویت تماشا می کنم
من ترا هرگز ندارم در برم اما هنوز
در غزلهایم ترا دارم هویدا می کنم
لمس لبهایت نکردم تا چشم طعمش به دل
در غزلهای...
ای که زبان حال من از دل من بخوانده ای
ای که در این خیال من تک تو فقط بمانده ای
شعر من از دلم شده تا ز تو گویم این غزل
بر همه عاشقانه ها شعر مرا رسانده ای
چون شدم عاشقت چنین از همه دل ب...
امشب ای ماه دلم بغض دلم ناشکن است
شعر بی واژه ی من از دل یک پر سخن است
آه من حنجره را می شکند از غم دل
این شکستن همه از عاشقی و عشق زن است
بغض این زن که به خود شاعره گفته است منم
خون...
......دوش.......
هر چه کردم که کنم عشق تو خاموش نشد
اشتیاقم به تو افزون شد و بی جوش نشد
با جنون چونکه در آمیخته شد عشق و خیال
کور و کر گشتم و این گوش من آن گوش نشد
لحظه ها چون به تماشا...
تبلیغات
