- شاعران
- محمد جوکار
آخرین اشعار
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
بیوگرافی محمد جوکار
جنسیت | مرد |
تاریخ تولد | 01 /02/ 1341 |
کشور | ایران |
شهر | دورود |
بیوگرافی | محمد جوکار متولد اول فروردین 1341 در شهرستان دورود ( پایتخت طبیعت ایران)از استان لرستان ، متاهل هستم ، دو فرزند دختر و یک فرزند پسر دارم و به همسرم و فرزندانم عشق می ورزم. تخلصم " یاس خیال " است دفتر شعرم را با همین عنوان ، در سایتهای ادبی مجازی منجمله سایت شعر نو ، شعر ناب ، شهر شعر ، آوای دل ، شعر پارسی و وبلاگ اختصاصی ام منتشر نموده ام . در مدت فعالیت ادبی ام تلاش نموده ام که در اکثر قالبهای شعری توانایی ام را بیازمایم ، دوبیتی ، غزل ، مثنوی ، زلال ، نیمایی و سپید از جمله سبکهایی است که تاکنون به آنها ممارست داشته ام اما غزل را بیشتر می پسندم . اولین شعری که سرودم شعری نیمایی بود بنام " زندگی نیست بجز یک باور " . به همه ی بزرگان شعر و ادب پارسی از آغاز تاکنون ، عشق میورزم ، اما با آثار بزرگانی همچون مولانا ، سعدی ، حافظ ، دیوان کبیر ( شمس تبریزی ) ، صائب تبریزی ، وحشی بافقی ، خیام و شهریار و نیز مهدی اخوان ثالث ، نیما و سپهری و ابتهاج بیشتر انس و الفت یافته ام. بیشترین زمان را به مطالعه آثار ارزشمند شعرای انجمنهای ادبی مجازی میگذرانم و نیز درحال حاضر در انجمن مثنوی پژوهان سیمرغ شهرستان دورود ، بعنوان دبیر انجمن فعالیت دارم و نیز نائب رئیس انجمن ادبی حکیم فردوسی دورود هستم کتاب مجموعه اشعارم با نام " یاس خیال " در اسفند ماه 1397 منتشر گردیده است.
|
منم آن همهمه ی سرخ غزل های سکوت
منم آن شعر تب آلوده ی عصیان غروب
منم آن نغمه ی ناخوانده ی رویای خیس
منم آن بندر متروکه ی دریای جنوب
-------
در فراموش ترین خاطره ی مه آلود
مانده در قصه ی من ، پنج...
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
زلال اربعین
=======
عشق یعنی کربلا
عشق یعنی اشک خون در دیده ها
عشق یعنی عالمی گشته پر از شور و نوا
عشق یعنی کل ارض کربلا ، شد تا...
بیا تعبیر کن این خواب های پرتقالی را
و پرکن فاصله ها را و آغوش خیالی را
بیا لبریز کن ، از نغمه ی گرم چکاوک ها
سکوت بی چراغ کوچه های این حوالی را
و با حس نهفته در شکوه خنده ی شیرین
...
امان از بغض سنگینی که بشکست
گلـــــــوی کومه ی تاریک پاییز
امان از اشکهای خسته ای کــــــه
ز لمس ثانیه ها ، گشته لبریــــز
شنیدم زوزه ی سرد خــــــزان را
میان تـــــــاول دستان جالیـــــز
...
باید فغان نماییم ، از دست سرعت نت
نفرین بر هرآنکس ، بنموده این جفا را
او زهر تلخ خود را ، در کام جان ما ریخت
باید رها نماییم ، این یار بی وفا را
قطع امید نمودم ، از نت بی مروت
رسم وفا نب...