شعرم آتشفشان دلتنگی ست
وزن شعرم گدازه ی درد است
فصل شعرم همیشه پاییز است
و ردیفم شبیه سردرد است
زیر پلک اشاره ی تقدیر
حال و روزم عجیب ناجور است
بغض من را کسی نمی فهمد
سرنوشتم همیشه رنجور است
یک سه گانی برای من کافی ست
تا بگویم که اشک می بارم
گامهایم همیشه غمگین است
در هیاهوی شعر تبدارم
شعله های جسارت چشمت
می کشاند مرا به اوج جنون
در مکافات یک شب تبدار
میسپارد مرا به موج جنون
از همان لحظه تا تو را دیدم
کنج قلبم ستاد بحران شد
مطمئن باش مثل ارگ بم
شانه هایم همیشه لرزان شد
در حوالی برکه ی چشمت
قُوی غمگین ترانه می خواند
ناله هایش شبیه مثنوی است
راز او را کسی نمی داند
اشک هایم دوباره دق کردند
خشک شد ریشه های احساسم
سرنوشتم همیشه تنهایی ست
من غروب قبیله ی یاسم
زیر پاهای فاصله پژمرد
ارزوهای نیمه جان من
آه ... آونگ ساعتم کند است
راه حلم فقط شده مردن
میروم در هوای مه آلود
میروم سوی شهر بی باران
میروم تا کلید یادت را
بسپارم به دست زندانبان
کاش می شد .... ولش کنید اصلن
شعرهایم تراکم درد است
بروم که قطار منتظر است
بی تو رنگ سکوت هم زرد است
محمد جوکار "یاس خیال" 1397.12.12
https://telegram.me/yasekhial1
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 7
کرم عرب عامری 02 فروردین 1398 15:54
درودها و مبارکی سال نو
محمد جوکار 04 فروردین 1398 02:09
درود و مهر و ادب جناب عامری عزیز
من نیز حلول سال جدید و فصل بهار را به جنابعالی تهنیت عرض می کنم
مانا مانید به مهر
محسن بیاتیان 04 فروردین 1398 03:21
میروم در هوای مه آلود
میروم سوی شهر بی باران
میروم تا کلید یادت را
بسپارم به دست زندانبان
کاش می شد .... ولش کنید اصلن
شعرهایم تراکم درد است
بروم که قطار منتظر است
بی تو رنگ سکوت هم زرد است
بسیار زیبا بود
مخصوصا پایان بندی زیبایی داشت
محمد جوکار 06 فروردین 1398 01:19
درود و مهر و ادب استاد بیاتیان عزیز
سپاس که زیبا می خوانید و به مهر می نوازید
دادا بیلوردی 09 فروردین 1398 15:08
درود بر جناب جوکار
محظوظ گشتم از احساس گرمتان
بهار دلتان همیشه گل افشان و سبز باد
محمد جوکار 11 فروردین 1398 23:03
همواره درود بر استاد بیلوردی عزیز
سپاس بر حضور همواره مهربان تان
بهارتان سبز و سرشار از نشاط و نیکبختی
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 13:17
☆☆☆☆☆