باز محرم
با نوای عاشقانه
هم ندای عارفانه
می کنم فریاد وغوغا
با زبان شاعرانه
می زنم بر سینه اما
ذکر من نام حسینه
از دل و جان
اشک می ریزم زدیده
ناله بسیار
پای منبر
توی روضه
هق هق هر گریه ی من
همه با یاد حسینه
آن حسین فرزند حیدر
نور چشمان پیامبر
جان و هم جانان زینب
قلب زهرا
راز خلقت
جمله با نام حسینه
خاتم دین
حضرت حق
گفته بر این اهل عالم
گوش ای فرزند آدم
در میان موج فتنه
کشتی راحت حسینه
این حسین تنهای تنهاست
در میان خیل اعدا
اصغرش آماج تیرها
اکبر آن شبه پیمبر
کشته شد با زخم خنجر
قاسم و هم عون و جعفر
آن ابوالفضل پورحیدر
یا حبیب پیر مظاهر
ذکرشان نام حسینه
عاشق و شیدایی ام من
از همان روزی که مادر
توی روضه اشک می ریخت
شیر با اشکش در آمیخت
ریخت در حلقوم کودک
یا به وقت روز روضه
با خودش می گفت مادر
ای عزیزم کودک من
سرور و آقات حسینه
می دویدم عاشقانه
با دوپای کودکانه
همره بابای خوبم
می سرود او شاعرانه
هستی من جان بابا
همه از هست حسینه
می شنیدم روی منبر
نوحه خوان می خواند با آه
«ایها القوم حسینم
من علی را نور عینم
پادشاه عالمینم»
همه ی دنیام حسینه
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 07 امرداد 1401 18:49
درود و سلام موفق و مانا باشید