صدای پای شب را بنگر که تابلن میرود
روشنائی صبح را بنگر که نزدیک میشود
شب میرسد و ا نسا نها به خواب میروند برای زوز دیگر
واین شبهای تیره عمر را بسر میبرند برای زندگی
روز دگر را بنگر که بامدادان با دمیدن خورشید آغاز میشود
و گردش این جهان توسط شب وروز ادامکه دارد و عمر ماست
که میگذرد و ما در خوابیم
ای آنکه عنان زندگی ما بدست توست ای خالق یکتا
امید بلطف تو داریم و از تو یاری میخواهیم
اگر ما را یاری نکنی ما در این ماتم سرای دنیا چه کنیم
ای اشرف مخلوقات
این جهان جای ماندن نیست برای عمر و زندگی تدبیری
اندیشه نما و صدای پای شب را بشنو که شتابان میرود
ای انسان به خود بنگر که شب فراق نزدیک است و تو
در این هستی تنهائی و سرگردان