دلنوشته ( تنها ئی)

بمنا سبت سا لگرد دوستم محمود

اگر ا جل مهلت د هــد میــآیــم بهشهر

اگر بیماری ودرد مرا رها کند میآیم بهشهر

آیم بر سر مزارت با قلبی دردناک و جشمی اشکبار نامت را صدا زنم

اینک یکسال گذشت از رفتن تو گذ شته وهنوز هجران تو دلم را میسوزاند

پاهایم دیگر توان رفتن ندارد که بتوانم بسوی تو آیم

گام های بلند من برای دیدارت جواب نمی دهد

روزگار با من نمی سازد و در رنج و عذابم می دهد

آخر روزگار با ما جه کرده مگر ما جز بخدمت خلق کار دیگری کردیم


فقط از خدایمان می خواهم که ما را آمرزیده و عا قبت بخیر نماید

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 81 نفر 131 بار خواندند
محمد عالمی (01 /05/ 1401)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا