بمنا سبت سا لگرد دوستم محمود
اگر ا جل مهلت د هــد میــآیــم بهشهر
اگر بیماری ودرد مرا رها کند میآیم بهشهر
آیم بر سر مزارت با قلبی دردناک و جشمی اشکبار نامت را صدا زنم
اینک یکسال گذشت از رفتن تو گذ شته وهنوز هجران تو دلم را میسوزاند
پاهایم دیگر توان رفتن ندارد که بتوانم بسوی تو آیم
گام های بلند من برای دیدارت جواب نمی دهد
روزگار با من نمی سازد و در رنج و عذابم می دهد
آخر روزگار با ما جه کرده مگر ما جز بخدمت خلق کار دیگری کردیم
فقط از خدایمان می خواهم که ما را آمرزیده و عا قبت بخیر نماید