سیدمحمد طباطبایی

سیدمحمد طباطبایی

امتیاز اعضا:

دفاتر شعر

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

راز مگو

ارسال شده در تاریخ : 01 فروردین 1399 | شماره ثبت : H948753

ترجیع بند
سیدمحمدطباطبایی
"مسکین تهرانی"

چشم به تنهایی و شب دوخته
غصّه و غم در زده در کوفته
رنگ خزان ریخته در کوهسار
باد خزانی همه جا روفته
صولت پاییز دلم زرد کرد
آتش این خانه شد افروخته
درد فراق تو چه جانکاه بود
شعله شده شبپره را سوخته
آتش شمعی که تو افروختی
سوختن از درد من آموخته

پنجرهء صبح دلت باز کن
راز مگو با سحر آغاز کن

بی تو قلم جوهرش از خون چکید
وهم و جنون در سر مجنون چکید
مرثیه از درد به دیوان نوشت
رازقی از عطر تو گلگون چکید
خوشهء انگور به جوشش رسید
مستی چشمان تو میگون چکید
غنچه گلِ سرخ اگر خشک شد
شرم به رخسار تو مفتون چکید
صورت معنی به حقیقت شکافت
ثقل تو ای عشق به کانون چکید

پنجرهء صبح دلت باز کن
راز مگو با سحر آغاز کن

نقش تو درپردهء شب باز شد
شام غریبان دل آغاز شد
غصّه و اندوه به جانم نشست
تا که غزل همدم این راز شد
کلک به دیوان تبی از شعر بافت
نغمهء شبگیر به آواز شد
باد که گیسوی تو افشان نمود
بوی غزل عطر گل ناز شد
باربُد وهم به جان چنگ زد
عود نکیسای دلم ساز شد

پنجرهء صبح دلت باز کن
راز مگو با سحر آغاز کن

ماه که فانوس شب آویخته
لشکر شبتاب بر انگیخته
تکّهء ابری که به رقص آمده
نرمهء نورش به مِه آمیخته
دختر مهتاب به دامان تور
مخمل انوار به شب بیخته
ماهی رخشان تن ماه چون
پولک مهتاب زمین ریخته
نقش رخ روی تو در آب دید
ماه اگر گشت به خود شیفته

پنجرهء صبح دلت باز کن
راز مگو با سحر آغاز کن

شمع شب افروز بگو‌ ماه کو
یوسف گمگشته درین چاه کو
نیست جُدَی تا که بیابیم راه
قافله گم کرده بگو راه کو
خمره به جوش آمدوانگورپخت
راحتی و خواب شبانگاه کو
سوخت درین عشق ولی دم نزد
سینه پر درد بگو آه کو
خفت و خواری و مرارت کشید
فّر کیانی تو بگو جاه کو

پنجرهء صبح دلت باز کن
راز مگو با سحر آغاز کن

خوشه پروین می از ابریق ریخت
شرم رخ ماه به تعریق ریخت
ابر و ستاره به هم آمیختند
دانه الماس شب از میغ ریخت
لشکر غم بر دل من تاخت عشق
خون سیاوش شد و از تیغ ریخت
راه شب تیره به آخر رسید
حاصل دردی که به تفریق ریخت
باد سحر چون که وزیدن گرفت
نور شد و بر دل زندیق ریخت

پنجرهء صبح دلت باز کن
راز مگو با سحر آغاز کن

زهره درخشید و پس کوه رفت
پای پر از تاول و مجروح رفت
غرق به گرداب شب افتادگان
کشتی طوفان زده ء نوح رفت
آنچه به پندار عبث کاشتم
عقل پی توبهء نصوح رفت
نور تو تابید و رواقی گشود
دفتر عشقی شد و مفتوح رفت
آینه در قاب شبم خیره شد
چون به عروج از بدنم روح رفت

پنجرهء صبح دلت باز کن
راز مگو با سحر آغاز کن

سوته دلان دست نوازش رسید
فجر شد و لحظهء تابش رسید
باد خزان بوی بهاران گرفت
ابر بیا مژده به بارش رسید
بوی گل از عطر اذان ریخت باد
وقت دَهِش نوبت بخشش رسید
عشق بیا سرخ تو سجاده کن
شب زدگان وقت نیایش رسید
سجده کن ای ماه به خاک رهش
سائل مسکین گَهِ خواهش رسید

پنجرهء صبح دلت باز کن
راز مگو با سحر آغاز کن


سیدمحمدطباطبایی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 153 نفر 246 بار خواندند
امیر عاجلو (01 /01/ 1399)   | سیدمحمد طباطبایی (02 /01/ 1399)   | خسرو فیضی (02 /01/ 1399)   | محمد علی رضا پور (02 /01/ 1399)   | مجتبی جلالتی (07 /01/ 1399)   | مسعود مدهوش (20 /01/ 1399)   | محمد مولوی (07 /04/ 1399)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (09 /06/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :7


نظر 5

  • خسرو فیضی   02 فروردین 1399 12:09

    . سلام و درود نثار استاد باد rose
    . بسیار گوهر افشاندید . و چرا ؟؟ زمان بسیاری داریم
    . حتا اگر نویسنده ای توانا بودم . باز در توصیف این
    . گوهر افشانی قلمم نارسا می نمود . . . می خواهم یک
    . بیت انتخابی داشته باشم . . اما . کدامین بیت ؟؟؟
    . روزگارتان شاد و فرخنده باد rose rose applause applause rose

  • محمد علی رضا پور   02 فروردین 1399 17:12

    درودتان
    چه ترجیع بند زیبا و مخصوصا خوش آهنگی rose

  • محمد علی رضا پور   02 فروردین 1399 17:12

    سلام و احترام،
    بزرگوار!
    تدوین قالب های تازه ی سروش، سه گلشن، و شعر سبز (چندآهنگ)، محصول سی سال تلاش علمی و عملی اند که امیدوارم با مطالعه ی آنها و در صورت امکان، سرایش در این قالب های تازه، مددکار مان در جهت معرفی و گسترش کاربردی این قالب های شعری تازه و توانمد باشید.
    نکته ی مهم، این که: سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ)، هیچیک قالبی تفنّنی و در حد چیدن متفاوت قافیه و … نیستند؛ بلکه هریک، بطور کارشناسی شده، دستگاه مستقل و توانمندی برای سرایش های تازه اندو احتمالا با مطالعه ی نمونه ها، این مطلب را تایید خواهید فرمود.
    توضیحات و نمونه اشعاری از قالب های جدید را در همین سایت می توانید بیابید.
    نمونه شعری در هریک از این قالب ها تقدیم تان می شود.
    شعری در قالب سروش:

    چیست گل؟ رازِ نازِ خنده ی دوست/
    شعر- نقاشیِ معطّرِ اوست/
    مِهرچهر و لطیف و عاطفه روست/
    گل، نشانِ خداست.//

    شعری در قالب سه گلشن (سه گلشن: آغازگر+ بدنه+ پایانبخش؛با حداکثر تنوع در هر بخش):

    این بار هم اَدا/
    یک کوفه، ادّعا/
    شرمنده ام خدا!/
    خوب است یا نه: این همه، ما ادعا کنیم /
    ترسم که کوفه ی دگری را به پا کنیم/
    خیلی پر ادعا شده ام. شرم، شرم، شرم/
    کافی ست ادعا. بله، باید دعا کنیم/
    حالم بد است. پر شده از آرزوی پَست /
    “سرمست گشتنی”، تو بیا دست و پا کنیم/
    باید تلاش کرد که جان، باوفا شود /
    تا بیش تر به عاشقی اش آشنا کنیم/
    ای وای! وای! وای! عجب لاف می زنیم! /
    ترسم که عاقبت، گل زهرا، فدا کنیم/
    ای وای! وای! وای! زبانم بریده باد! /
    هرگز مباد آن که پشیزی خطا کنیم/
    شاید که ناگهان…/
    عاشق شوید هان!/
    آماده، عاشقان!//

    نمونه ای در شعر سبز یا چندآهنگ (میانه ی سپید و نیمایی ست؛ موزون تر و قافیه مند تر از سپید و چندآهنگ تر و دارای اوزان متنوع تری نسبت به نیمایی که با تغییر اوزان می تواند باعث انتقال از حسی به حس دیگر بشود.
    قدیمی ترین نمونه ی شناخته شده ی آن در نزد ما، چندآهنگی ست با حدودبیست سال قدمت، به نام حسنک شعر من، سروده ی جناب حامی شریبی):

    سپید بود/
    و زیستنش سبز/
    و پروازش سرخ/
    و در هنگامِ گلگون ِ آسمانی شدن /
    آن میامی تن/
    آشکار/
    دلشکار/
    می سرود و می نواخت/
    شعرهای ماندگار/
    تغزلِ خوشه های پربرکت ِ تبسم/
    تبسمی آفتابارانی/
    آن چنان که کشتزارها/
    دوباره زیستن را/
    شاعرشدند.//

  • مجتبی جلالتی   07 فروردین 1399 19:22

    بسیار عالی بزرگوار

  • مسعود مدهوش   20 فروردین 1399 15:00

    درودتان rose rose rose rose

    زیبا و دلنشین applause احسنت applause applause applause

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا