دفاتر شعر

آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

دل پرواز

ارسال شده در تاریخ : 07 فروردین 1399 | شماره ثبت : H948835

دل پرواز
چه خیالی دل پرواز ندارد همه کس
رمز و رازش که نداند همه کس
پر پرواز و پریدن هنر است
باز گویم که هنرنیز ندارد همه کس

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 182 نفر 338 بار خواندند
امیر عاجلو (08 /01/ 1399)   | خسرو فیضی (08 /01/ 1399)   | معین حجت (08 /01/ 1399)   | محمد علی رضا پور (08 /01/ 1399)   | مجتبی جلالتی (09 /01/ 1399)   | روح الله اصغرپور (09 /01/ 1399)   | حمید میرزانژاد (09 /01/ 1399)   | سیدمحمد طباطبایی (10 /01/ 1399)   | مسعود مدهوش (11 /01/ 1399)   | علی معصومی (21 /01/ 1399)   | فاطمه گودرزی (06 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (08 /01/ 1399)  خسرو فیضی (08 /01/ 1399)  حمید میرزانژاد (09 /01/ 1399)  مسعود مدهوش (11 /01/ 1399)  علی معصومی (21 /01/ 1399)  فاطمه گودرزی (06 /02/ 1399)  
تعداد آرا :6


نظر 15

  • امیر عاجلو   08 فروردین 1399 20:57

    پر پرواز و پریدن هنر است rose applause

    پر پرواز ندارم چه کنم ؟؟

    • مجتبی جلالتی   09 فروردین 1399 12:32

      با هزاران درود جناب عاجلو
      به قول حضرت حافظ
      حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
      وان یکاد بخوانید و درفراز کنید
      در کنار جمع هنرمندان بودن مایه مباهات است و پرپرواز بنده خواهد شد.

  • خسرو فیضی   08 فروردین 1399 20:59

    . با صمیمانه ترین درودهایم rose
    . استاد والانگر در انتظار یک غزل ناب ، ناب تر از شراب های
    . خُمخانه خواجه شیراز از جنابعالی چشم بدر دوخته بودیم
    . که چنین سوخته ماندیم laughing laughing rolling on the floor . . آری هنر جنابعالی
    . ندارد همه کس rose rose rose applause applause applause rose rose rose

    • مجتبی جلالتی   09 فروردین 1399 12:34


      باهزاران درود جناب فیضی

      به زعم بنده ناب تر از شراب حضرت لسان و مولوی جان، نخواهد بودو هرکسی به دنبال خمخانه ای میگردد انشالله رجوعش باشد.
      از مخمر غزل این حقیر سردردی بیش حاصل نخواهد شد.
      بنده داعیه ای ندارم،
      با مدعی مگویید اسرار عشق ومستی
      تا بی خبر بمیرد از درد خود پرستی
      بود که به لطف حضرت دوست این مهم حاصل شود.
      دست از طلب ندارم تا کام من برآید.
      یاتن رسد به جانان یا جان ز تن درآید

      • خسرو فیضی   09 فروردین 1399 17:46

        . با بهترین درودهایم rose
        . در آغازین کلام . تقاضای مورد عفو دارم
        . استاد والانگر . بنده نوشته ام ( ناب تر از شراب
        . خُمخانه خواجه شیراز ) و نه ، شراب لسان !!!
        . که مقصودتان ( لسان الغیب ) است . زیرا ( شراب لسان )
        . می شود ( شراب زبان ) که خب معنایی ندارد .
        . نیز برای اولین بار است که ( حضرت مولانا می فرماید )
        . را مولوی جان ( محله ای در جنوب تهران ) .
        . استاد گرامی صمیمیت و صداقت جنابعالی را می ستایم
        . اما . نباید صمیمیت آنقدر بازاری شود که حضرت مولانا را
        . مولوی جان . یاد کنیم . و البته در این مورد سخن بسیار است
        . که در این مقال نمی کنجد . سپاس صمیمانه ام را پذیرا باشید
        . rose rose rose rose rose rose

        • مجتبی جلالتی   10 فروردین 1399 12:55


          با درود فراوان
          از ریز بینی و نکته سنجی شما سپاس گذارم.
          قلم توانایتان برای نقد،ستودنی است.
          اما نقد،
          با (شکلک های مجازی) که فرستاده اید،بنده برداشت دیگری کردم.
          نقد شما????
          (در انتظار یک غزل ناب ، ناب تر از شراب های
          خُمخانه خواجه شیراز از جنابعالی چشم بدر دوخته بودیم)
          که چنین سوخته ماندیم    . . آری هنر جنابعالی ندارد همه کس...
          ‏در خصوص سروده ام کاملا مشهود و پرواضح است که این حقیر در مصرع سوم:
          پر پرواز و پریدن را هنر دانسته ام و اینکه در مصراع پایانی بازگو می کنم که این هنر،یعنی (پریدن و پرواز) را هر کسی ندارد:
          باز گویم که هنرنیز ندارد همه کس
          نکته ای در مورد نقد
          ناقد بایستی تمام عنصرهای اصلی شعر، شامل معنا- خیال‌- زبان- آهنگ- فرم را بررسی انتقادی کند.
          که قطعا اشعارم در بعضی موارد بلااشکال نیست و نیاز به بازبینی واصلاح خواهد داشت.
          چند نکته لازم است جهت رفع سوءتعبیر بوجود آمده در پاسخ قبلی ام به جنابعالی ارائه نمایم.
          مورد اول -منظور این حقیر از (شراب لسان) ،همان خمخانهء خواجه شمس‌ُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی
          ملقب به لسان الغیب که بنده سراپا تقصیر به اختصار نوشته ام شراب ( لسان) که منظور همان خمخانه حضرت حافظ است.
          مورد دوم- در خصوص خطاب کردن خدای نکرده کوچه بازاری بنده به
          محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی ملقب به خداوندگار ,حضرت مولانا...
          (مُولَویِ جان) بوده است و نگذاشتن یک اعراب و نشانه در یک محفل ادبی تقصیری است که می پذیرم.
          حضرت مولانا (مُولَویِ جانِ من است) که در این مقال نمی گنجد و سخن به درازا خواهد کشید.
          سوال اینکه اگر می نوشتم مولانایِ جان باز هم چنین برداشتی می شد.
          وهمچنین توجه شما را به نکته ای در مورد کلمه (جان ) جلب میکنم که حتما بدان واقفید؛
          دکتر شبستری می فرمایند: "واژه جان یکی از واژه‌هایی است که اگر نگوییم در ردیف اول بیشترین واژه هایی است که در مثنوی معنوی به کار برده شده، از بیشترین واژه هاست.
          چرا مولانا می گوید «جان» همان «خبر» است؟
          مولانا چرا این قدر شیفته جان است و از جان چه می‌فهمد؟ 
          رجوع شود به آدرس زیر:

          https://www.khabaronline.ir/service/culture/religion

          به هر حال محله ای به نام مولوی هست اما محله مولوی جان من نشنیده ام که شما فرمودید:
          [مولوی جان ( محله ای در جنوب تهران )]
          مورد سوم- ادعایی ندارم و همواره به اصل یادگیری پایبندم و خود را استاد نه ، بلکه شاگردی بیش نمی بینم و تا ابد به لطف حضرت حق خواهم آموخت و لذا اگر کوچه بازاری سخن بگویم باکی نیست چرا که بسیاری از مشاهیر و بزرگان این سرزمین از همین کوچه و بازار به جهانیان معرفی شده اند و خداوندا ، ای کاش انسان باشم و کوچه و بازاری بنویسم.
          در خاتمه اگر خاطرشما را مکدر کردم و باسرودن دوبیت شعر شما را آزرده ام صمیمانه پوزش می طلبم و حلالیت‌.
          خاک پای مردم ایران زمین
          «مجتبی جلالتی »

  • معین حجت   08 فروردین 1399 22:10

    بهترین پرواز رهایی از قید و بند دنیا و رسیدن به حقیقت ناب الهیست ...ای کاش این هنر نصیبمان شود
    بسیار زیبا سروده اید applause applause applause

    • مجتبی جلالتی   09 فروردین 1399 12:41

      با هزاران درود بر شما استاد گرامی

      کاملا درست می فرمایید و پرواز رهایی از قید و بند دنیا ,کاری است بس دشوار اما شدنی...
      باشد که انشالله به این مهم دست یابیم؛به قول مولوی جان :

      حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
      و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
      هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
      وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
      رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها
      وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
      باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
      گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

  • محمد علی رضا پور   08 فروردین 1399 22:57

    درودتان هنرمند rose

  • حمید میرزانژاد   09 فروردین 1399 15:37

    درود بر شما جناب جلالتی عزیز rose rose applause

  • سیدمحمد طباطبایی   10 فروردین 1399 15:10

    درودتان دوست جوان شاعر خوش طبعم

    جناب جلالتی عزیز و نازنین و دوست داشتنی

    دو بیتی زیبا و پر محتوای سرودید ،
    در بحر عروضی رمل مثمن مخبون محذوف ، ولی قالب شعر را رباعی مرقوم نموده اید

    دوست شاعر جوان و نازنینم ، پوزش و عذرم را بپذیرید که چون گزینه نقد را فعال فرمودید
    جسارت کردم تا مطالبی را عرضه دارم :
    همانگونه که مستحضرید رباعی چندین ویژگی دارد که وجه تمایز آن با دو بیتی است
    یکی ازین ویژگی ها وزن عروضی آن است که بطور عام آنرا هم وزن با ( لاحول ولاقوة الا بالله ) می شمارند
    البته رباعی ١٢ وزن اصلی دارد که باز از آن ها نیز اوزان دیگری ترکیب و مشتق می شوند،
    ذیلا چند نمونه از اوزان عروضی رباعی را ذکر می کنم:
    وزن اصلی رباعی : مفعول مفاعیل مفاعیل فعل

    اوزان تقطیعی دیگر:

    مفعول مفاعیل مفاعیلن فع
    مفعول مفاعلن مفاعیل فعل
    مفعول مفاعلن مفاعیلن فع
    مفعول مفاعیلن مفعول فعل
    مفعول مفاعیلن مفعولن فع
    مفعولن مفعولن مفعولن فع
    مفعولن مفعولن مفعول فعل
    مفعولن فاعلن مفاعیل فعل
    مفعولن فاعلن مفاعیلن فع
    مفعولن مفعول مفاعیل فعل
    مفعولن مفعول مفاعیلن فع
    این ها دوازده وزن اصلی عروضی سرایش رباعی است
    سرایش اولین رباعی ها در تاریخ ادب پارسی به حضرت رودکی منسوب است

    دوست گرانسنگ و نازنینم ، سروده زیبایتان بلحاظ محتوایی بسیار پر بار و فخیم بود
    ایرادات عروضی اندکی درین دو بیتی زلالتان بود ، مثلا مصرع دومتان کسر هجا دارد ، که حرجی نیست
    حقیر مفهوم و محتوای و خیالپردازی شاعرانه را مقدم بر وزن و شکل صوری و قالب و ظاهر می دانم که شما این
    مفاهیم را به زیبایی پرداختید

    بقول حضرت مولانای جانم که فرمود:

    رستم ازین بیت و غزل ای شه و سلطان عزل

    مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

    زیاده گفتم پوزشم را پذیرا باشید
    چشم به راه چکامه های پر مغزآتیتان خواهم بود

    قلمتان سبز و جاودان
    باقی بقا
    rose rose rose rose rose

  • مجتبی جلالتی   10 فروردین 1399 15:30

    باهزاران درود
    دوست گرانقدر جناب استاد طباطبایی
    از نقد به جا و دلنشین شما سپاسگذارم
    تفاوت رباعی و دوبیتی را کمی میدانستم اما نه به این گستردگی که حضرت عالی فرموده اید.
    از توضیخات کامل شما مستفیذ شدم.
    باشد که بیاموزم.
    گَرم آن شعر و شعورم بُود از لطف خداست
    ورنه این نظم ز بی نظمی من پیدا نیست
    بداهه تقدیم شما

  • علی معصومی   21 فروردین 1399 13:14

    درود ها بر شما
    ☆☆☆☆☆
    نوشیدم از جرعه های نابتان
    آفرین
    ◇◇◇◇◇◇
    rose rose rose

  • فاطمه گودرزی   06 اردیبهشت 1399 14:00

    درودتان rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا