"غریبه"
آشنایی با من و همچون غریبه ای چرا ؟
من سراپا ابر دلتنگی و تو از من جدا
ذوق لبخند تو تکرار تبلورهای عشق
اب می پاشی سراب خاطرات مُرده را
قاصدک تنها نرو ، برگرد ، رفتی بارها
من برای همرهی آماده ام ای بی وفا
شوق این دیدار ، شوری کودکانه در سرم
بی تو من تنهاترینم ای سفر کرده بیا !
مادری هستم برای کودک نوپای عشق
شعر من گهواره ی احساس پاک و بی ریا
من زنم با حلقه گیسوی شعر آذین شده
سر به روی شانه ی اندوه دردی بی دوا
کفتر جلد همان خانه که تو کردی قفس
در کنار حوض نقاشی بی رنگی رها !
کاش ما را سرنوشت با هم دوباره می نوشت
مثل رقص گندمک ها با نسیمی ، بی هوا
باز آمد تق تق ساعت شمار و ثانیه
من کجا و تو ...شده این فاصله فرسنگها
راه ما خط موازی پس سلام و ...هیچ ِ هیچ
هموطن با یک غریبه رفته ای دیگر چرا ؟
✍ ترانه_هموطن
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 26 تیر 1399 04:03
درود بر شما
ترانه هموطن 26 تیر 1399 05:46
سپاس دوست عزیز
منصور آفرید 26 تیر 1399 13:01
سلام و درود بر شما دستمریزاد
شهرام بذلی 26 تیر 1399 13:58
سپاس مهربانوی عزیز
علی معصومی 26 تیر 1399 19:12
درود ها بر شما
ارجمند
رضا زمانیان قوژدی 27 تیر 1399 09:12
زیبا و غمگنانه.
دلتان شاد
کرم عرب عامری 27 تیر 1399 21:26
درودها گرامی درودها