با کاروان اسیران کربلا
آهَم غریبانه ؛ نگاهم رو به خورشید
پژواک فریاد جگرسوزی بپیچید
در شب ستاره هایِ محوِ ماهِ امید
باران به لب های عطش ، یکباره بارید
اینجا دلی جا مانده در داغ غزل ها
در سوگواره های لاله های زیبا
اینجا شکسته بغض یک طفل سه ساله
سرهایِ بر نی ، نورافشان بین هاله
آوای دهشتناک غُلّ ، چشمان گریان
شعری که خون می جوشد از هر مصرع آن
یک دشت آلاله نشسته ، داغناک است
فرزند دردانه چرا بر روی خاک است؟
اینجا هوا در التهاب سوز و اندوه
کز کرده اند افلاکیان با غصه ، انبوه
اهل حرم را دشمن دون خسته کرده
تاریکی مطلق سحر را تیره کرده
این راهِ پُر خارِ مغیلان طی نمودند
آل مطهّر با چنین سختی و ... دَربَند
ای سیّد سجده گزاران دیده ام کور
جانم فدای آل طاها ، غیرِ او دور
یک هموطن با کاروانی شد روانه
زد شعر عاشورا به همراهش جوانه
با اشک جانسوز قلم ، هر بیت رویید
از رأس های روی نی ، عطری تراوید
ترانه_هموطن
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 15 شهریور 1400 11:11
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
ترانه هموطن 15 شهریور 1400 18:54
درودها استاد گرانقدر و فرهیخته
سپاسمند لطفتان هستم
علی مزینانی عسکری 15 شهریور 1400 14:16
سلام و عرض ادب
اجرتان با مادر سادات
دستمریزاد
ترانه هموطن 15 شهریور 1400 18:55
با سلام و احترام
بزرگوارید استاد ارجمند
موفق و مؤید باشید