ــــ
● دوباره صبح کمی از نور را دور ریخته بود.
گِله ی خروس ها همیشه بی پاسخ است.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
● آن لغتِ لال دوباره از دهان تو خم شده است وُ به من نگاه می کند.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
● من از قُماشِ خوشه های کبودم که دست بچه ها هم به آویختگی ام می رسد.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
● وِز وِزهایِ بویناک انگار منم بر دهانه یِ چاه
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
● هسته را آهسته تُف کردم که باز بدخواب نشوی.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
● بوی تراشه هایِ تازه یِ چوب ژپتو خواب ندارد؟!
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
#احمد_آذرکمان
١۴۰۰۰٢١٩
______________
■ تصویر: John coplans
https://instagram.com/z.barkhoda?igshid=4i5oc0yq4h0s