نوشتن/ننوشتن/شتاب/درنگ

.......

ــــــ
صبح است ساقیا قَدَحی پُرشَراب کن
دُورِ فَلَک دِرَنگ ندارد «شتاب کن».
● (حافظ، بخش غزلیات، گنجور)

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

تو به هر حال باید عبرت می‌گرفتی
تا در میانِ یک سطح ساده‌ی دل
شراب را به آن تعارف کنی
 که بیشتر «مکث می‌کند»   و نه آن که
 بیشتر می‌نوشد...
● (پرویز اسلام پور)

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

بی فایده است  پاک کردن آنچه از آستینِ سطرها بیرون زده

بیهوده شتاب کردم  زخمِ ازلی ـ ابدی دهان را  با کلمه درمان کنم ... 
 نوشتنْ  پنهان کردنِ زخمی کهنه بود در هیئتِ زخمی نو
نوشتنْ  ریختنِ شرابْ در حلقِ آیات مُرده ست
نوشتن  هِی کردنِ اسبی تیرخورده است...

ننوشتنْ امّا عطرِ خیارِ پوستْ کَنده ای ست در آستانه یِ بی نمکی
ننوشتنْ  زن است
ننوشتنْ  آن بتِ عیّاری ست که «هر لحظه به شکلی بَرآمد/
دل بُرد و نهان شد»

#احمد_آذرکمان

بیست و هشتم خردادِ هزار و چهارصد

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 161 نفر 319 بار خواندند
احمد آذرکمان (03 /04/ 1400)   | غلامحسین جمعی (08 /04/ 1400)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا