کاش می شد از ملک الشعرای بهار


کاش می شد از مَلَک الشُعرایِ بهار بپرسم به تنِ گنبدِ گیتی ، یک برفِ نازک و تورتوری بیش تر می آید یا یک برفِ ضخیم و قَطور ؟ ... ـ هر چند می دانم یک روز ، یِک برف نُوبار ، بی مقدمه می آید و شرمگاهِ خورشید را تا به اَبد می پوشاند ... ـ
خُب حالا سکوت کن بگذار آن نقاش ، کُنتِراستِ آن پیشابِ زرد رنگ را روی سپیدی هایِ آن برفِ کهنه در بیاورد ؛ همان برف کهنه ای که ضرب الاَجَلی می بارید ... ـ
بیا . بیا اصلاَ به چیزی فکر نکنیم و فقط برفِ پالتویِ خیالمان را روبه روی آتشی که با اشیایِ بیهوده گرم و روشن است بتِکانیم ... ـ
احمد_آذرکمان . بیستم آبان سال ؟ ـ

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 110 نفر 139 بار خواندند
محمد مولوی (11 /03/ 1399)   | مسلم روانان مهر (13 /03/ 1399)   | احمد آذرکمان (20 /03/ 1399)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا