یک شب یک خاطره

یک شب یک خاطره:1

در هفت سالگی فرزندم با یک سرما خوردگی که به سراغش آمد دچار دیابت نوع یک شد.
از دکترش پرسیدم اگر زودتر متوجه شده بودم می شد جلوگیری کرد گفت نخیر این یک حمله بیماری !! بود از شش ماه پیش در بدن بچه در گردش بود
ممکن بود به قلب بزنه و دچار روماتیسیم قلبی شود رفت
سراغ لوزلمعده که انسولین ترشح می کند .
و اما بعد
ماشینی داشتم به دلایلی فروختم آن کودک کلاس سوم دبستان می رفت و شب ها در خواب قبلِ سه صبح از افت قند به کما می رفت گاهی در خانه بدادش می رسیدم و گاهی آنقدر شدید می شد باید به بیمارستان می بردم 
الغرض ...به دو همسایه مان که یکی تاکسی داشت قول و قرار گذاشتیم اگر احیانا گاهی به شما احتیاج داشتم می توانم شبی نصف شبی زنگ در خانه تان بزنم و دلیلش را هم گفتم ...گفت بله
اتفاقا همان شب ساعت دوازده و گذشته بود فرزندم دچار افت قند شد در خانه با آب قند به هوش نآمد گذاشتم روی کولم رفتم زنگ در همسایه را زدم چراغ راهرو روشن بود بعد از زنگ خاموش شد
و دیگر جوابی نداد که ببینه کیه پشت در ...
با بچه رفتم سراغ دیگری که در کوچه احوالپرسی می کردم خانه شان در طبقه ی چهارم بود زنگ زدم از پنجره نگاهی کرد و دویست تومان پرت کرد به سوی من ... از ناراحت شدم و عصبانی اول گفتم کدام گدایی نیمه شب زنگ در می زند ؟! برای گدایی اینچنین رفتاری می کنی !
و‌من هرچی فحش رکیک بلد بودم در شب تاریک و سکوت از دهان زیبایم نثارش کردم سخنانی بسیار رکیک حتی + 100 نعره ام چنان هوا را می شکافت که درختان چنار مثل بید می لرزیدن و او پنجره را بست ومن بچه را تا سر کوچه سه بار گذاشتم زمین و برداشتم 
سرخیابان بچه بر دوش کسی نگه نمیداشت 
بچه را بی هوش خاباندم  کنار خیابان پریدم 
وسط ماشین ها یکی مجبور شد نگهدارد 
روی صندلی عقب خاباندم و نشستم در پهلویش نزدیک بیمارستان بچه بالا آورد توی ماشین بخاطر آب قند که داده بودم
با تکان های ماشین اندکی قند جذب شده بود ولی به هوش نه آمد
جلوی در بیمارستان
با عرض پوزش از راننده و استفراغ بچه را بغل کردم به طرف اوژانس به راه افتادم ... شلوارم از پایم سُر خورد کم مانده بود با بچه بغل به غلتیم کف زمین .
فکر می کنم از هولم کمربندم را سفت نکرده بودم .
بعد یک ساعت زیر سُرم قندی یواش یواش چشمایش را باز می کند هر وقت به هوش می آمد نزدیک به نیم ساعت اوق می زد چون قندآبی که بزور حلق بچه می کردیم گاهی
وارد ریه اش می شد
و‌ وقتی که هربار چشم باز می کرد و نگاهم می کرد می گفتم عزیزم دوباره به جهنم خوش آمدی .
دوباره می آوردم خانه و می خوابید صبح صبحانه را می خورد می رفت انگاری هیچ اتفاقی برایش نه افتاده بود و آن دوساعت را به خاطر نمی آورد ! هر وقت می پرسیدم دیشب چه
اتفاقی افتاد کجا رفتیم هیچ گاه بیاد نمی آورد و حتی با گفتن شرح واقعه .

و باعث شد هر مطلبی و کتابی در درباره دیابت نوشته شده بود بخوانم و یاد بگیرم و از فرزندم مراقبت بکنم .
و دانسته هایم را در یک جمله تقدیم می کنم دیابت یعنی:( نوع یک)

در اقیانوس پانکراس جزایر لانگرهانس با یک سونامی سلول های بتا به زیر آب رفته اند .

#محمد_مولوی
سلامتی رفیق

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 266 نفر 566 بار خواندند
محمد مولوی (12 /04/ 1399)   | نازی خباز نیاز (25 /04/ 1399)   | مسعود مدهوش (21 /05/ 1399)   |

نظر 9

  • محمد مولوی   13 تیر 1399 01:37

    با تشکرصمیمانه و احترام از دکتر اسدالله رجب
    رئیس انجمن دیابت ایران
    با جان و دل خدمت خالصانه به بیماران آموزش می دادند .
    applause applause rose rose

  • محمد مولوی   13 تیر 1399 01:37

    بعد از تعطیلات نوروز بود سال 1378
    شبی که متوجه شدم دچار مرض قند است .

    من از سر کارم تقریبا قبل از ساعت 12 شب می آمدم یکشنبه ساعت 2 بعد از نیمه شب بود دیدم فرزندم از خواب بلند شد رفت دستشویی ” توالت” بیرون آمد و گفت آب میخام و من اتفاقی یک لیوان آب پر دادم و دیدم عجیب با ولع خورد تمام آب لیوان را سر کشید ؟؟!!
    ناخود آگاه
    دست راستم را کوبیدم بر روی دست چپم از صدای ایجاد شده همسرم بیدار شد و گفت چی شده گفتم بچه مرض قند گرفته است .
    همسرم فردا صبح می برد درمانگاه نزدیک خانه و آقای دکتر از معاینه متوجه نمی شود ؟! یک نسخه ای می پیچد 2 ویال پنی سیلین 600 cc و شربت و قرص می نویسد و همسرم در خانه عرق نعنا و نبات داغ میدهد .( بخیال اینکه سرما خورده و یا سردی کرده) روز بعد پنی سیلین دوم را می برد تزریق می کنند .
    سه شنبه می گذرد
    چهارشنبه و پنجشنبه هم نیز می گذرد
    حال بچه وخیم می شود دیگر بازی نمی کرد و فقط می خوابید .
    جمعه ساعت 12 شب وقتی آمدم خانه رفتم بالای بچه چشمانم بر روی صورتش یخ زد صورتش مثل جمجمه شده بود استخوان .
    بغل کردم بردم بیمارستان وقتی قند خونش را چک کردند 565 بود بی درنگ بستری شد . بعد از یک هفته با تنظیم کردن قند خون مرخص کردند .

    و من شروع کردم به مطالعه و جستجو که چطور با این بیماری کنار بی آیم .
    پ.ن.
    در کمال صحت عقل و آگاهانه عرض می کنم که :
    من امروز دنبال مقصر نیستم! دنیا امروز نزدیک به بیش از 400 ملیون دیابتی دارد ” بیماری خاص” تجربه ای که کردم نقل می کنم . شاید یک روزی یک نفری گذرش افتاد به صفحه ی بنده بهره ای ببرد .

    #محمد_مولوی

  • محمد مولوی   14 تیر 1399 01:20

    یک نوشابه ی 300 cc
    کوچک معادل 16 حبه قند
    شیرینی دارد .
    _____________،
    یک دیابتی قند خون خود را درست رعایت بکند
    طول عمرش با یک فرد غیر دیابتی یکی و یا حتی بیشتر است .

    محمد مولوی

  • محمد مولوی   16 تیر 1399 19:44

    یک شب یک خاطره 2

    من و همسرم تا یاد بگیریم با دیابت فرزندمان کنار بیاییم یعنی که انسولین رگولار یا کریستال با _N P H چقدر و چه زمان از هر کدام چند واحد به سرنگ بکشیم و با وعده های غذایی که بجای سه نوبت ، صبحانه ، ناهار ، شام اش را در شش وعده غذایی و یک وعده قبل از خواب اش به بچه هفت ساله بدهیم و بچه ای که مثل بقیه بچه ها علاقه دارد به خوراکی های شیرین هوس نکند کار دست خودش بدهد و هر لحظه در سرکارم وقتی تلفن زنگ می زد ، فقط به این فکر می کردم همسرم از خانه زنگ می زند که...
    بچه قندش افتاده ، و به دنبالش استرس و نگرانی به سراغ من می آمد و همیشه پشت خط همسرم نبود کسی دیگر بود و من با این خیالات مشغول بودم .

    یاد می دادم تا آخر عمرش باید اینگونه زندگی اش را برنامه ریزی کند .

    در جایی خواندم تا ساعت سه نیمه شب قند خون افت نکند ، هیپر گلیسمی ! دیگر قند خون افت نمی کند و درست بود
    و من تقریبا چهار سال تا ساعت سه بعد از نیمه شب در خواب و بیداری بودم .

    مثل یک سرباز آماده باش با لباس می خوابیدم .

    این بود بریده ای کوتاه از قصه ی کودک من بقیه اش بماند .
    و یاد گرفت امروز همه مسئولیت ها را قبول کرده و من هیچ نگرانی ندارم .
    تا لیسانس در رشته ای که دوست داشت خواند و موفق شد .

    یا حق سلامتی رفیق

    محمد مولوی
    امروزه تنوع دستگاه های تست خون فراوان شده است انواع شیرینجات بدون قند ووووووووووووووووو خیلی چیزهای دگر.

    • نازی خباز نیاز   25 تیر 1399 00:34

      درود برشما شاعر گرانقدر rose rose

      آرزوی سلامتی برای تمام بیماران،ازجمله بیماران دیابتی

      را از خداوند متعال خواستارم applause applause

  • نازی خباز نیاز   25 تیر 1399 00:29

    درود برشما شاعر گرانقدر rose rose

    آرزوی سلامتی برای تمام بیماران،ازجمله بیماران دیابتی را از خداوند متعال خواستارم applause applause

    • محمد مولوی   29 تیر 1399 19:44

      سلام و عرض ادب و احترام
      سرکار خانم دکتر خباز نیاز محترم
      سپاسگزارم از دیدگاه تان
      سلامت باشید applause applause
      rose rose

  • محمد مولوی   23 شهریور 1399 13:35

    پیش از کشف انسولین :

    گام های نخستین

    قدیمی ترین یافته ها در مورد دیابت به بیش از ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد برمی گردد. پاپیروسی از حکیمی مصری به نام هسیرا (Hesy-Ra)  که مشاهدات وی در مورد بیمارانی با تکرر ادرار را ثبت کرده است.

    ۶۰۰ ق.م : حکیمی به نام سوشروتا(Susruta)  که به پدر پزشکی هند ملقب است؛ علائم بیماریی را ثبت کرد که بعدها دیابت نام گرفت. پس از آن حکیم هندی دیگری به نام چاراکا(Charaka) بیماری به نام ادرار عسلی (Madhumeha) یا ادرار شکرین (iksumeha) را ثبت کرد. حکیمان آن زمان، از مورچه ها برای تشخیص بیماری استفاده می کردند. در صورتی که مورچه ها به ادرار فرد، علاقه نشان می دادند، تشخیص بیماری، قطعی می شد. سوشورتا و چاراکا، نخستین کسانی بودند که بین دیابت تیپ I و تیپ II تفاوت قایل شدند و چنین ثبت کردند که بیمارانی که در نوجوانی دچار این بیماری می شوند، شرایط وخیم‌تری دارند و بیمارانی که در سنین بالاتر دچار می‌گردند، دوره طولانی تری زندگی می‌کنند.



    سال ۲۵۰ ق.م : آپولونیوس (Apolonius) در شهر ممفیس، نام این بیماری را به مصریDiabetes  نهاد که «عبور سریع از مجرا» معنا می‌دهد. این نامگذاری نشان می‌دهد که وی دریافته بود؛ افرادی که دچار چنین بیماری هستند مایعاتی که دفع می‌کنند بیشتر از آن چیزی است که می‌خورند.

    سال ۲۳۰ ق. م : پاول از آئژینا (Paul Aegina) شناخت موجود از دیابت را بیشتر کرد و بیماری را مرتبط با ضعف کلیه و رطوبت اضافی بدن دانست که در نتیجه این‌ها بیمار، دچار دهیدراتاسیون (خشکی) می‌شود. وی برای درمان در مراحل اولیه بیماری، گیاهان دارویی همچون کاسنی فرنگی، کاهو و خرما را تجویز می‌کرد.

    ده سال پس از میلاد مسیح: حکیمی آلمانی به نام سلسیوس(Aulus Cornelius Celsus) مشخصات بالینی بیماری را درکتابش به نام De Medicina آورد.

    ۱۵۰سال بعد ازمیلاد مسیح: آرتئوس طبیبی یونانی (Areteus)  بود که در قرن دوم در رم و اسکندریه طبابت می‌کرد. او نخستین کسی بود که بین دیابت شیرین (Diabetes Mellitus)  و دیابت غیر شیرین(Diabetes Insipidus)  تفاوت قائل شد.

    ۱۶۰ سال پس از میلاد مسیح: جالینوس پزشک یونانی نیز چنین مشاهده کرد که دیابت بیماری است که کلیه‌ها دچار آن می‌شوند. چیزی شبیه اسهال برای روده . درمانی که وی برای این بیماری در نظر گرفت شامل غلبه بر اسیدیته ادرار، کند کردن گردش خون و خنک کردن گرمای بیش از حد کلیه ها بود.



    ۱۰۳۷-۹۰۰ بعد از میلاد مسیح: ابوعلی سینا معرق ها و مهوع ها را تجویز کرد با ذکر اینکه بیمار باید ورزش، خصوصاً سوارکاری کند. در مراحل بعدی درمان دیابت، وی حمام با آب ولرم و شراب معطر را توصیه کرد.

    ۱۵۷۶-۱۵۰۱ بعد از میلاد مسیح: فردی به نام کاردونا(Cardona)  با اندازه گیری ورودی و خروجی مایعات بدن متوجه اختلاف زیاد بین این دو شد و حدس زد که افراد دیابتی بیش از میزان دریافتی خود، آب از دست می‌دهند.

    ۱۶۷۵-۱۶۲۲ بعد از میلاد مسیح: با بررسی مجدد اقدامات سوسورتای (Susarta)هندی ،این تصور به وجود آمد که بروز دیابت بخاطر تغییرات در مایعات بدن و زیاد نوشی است و این تئوری که دیابت یک بیماری خونی است مطرح گشت . بعلاوه در سال ۱۶۷۰ میلادی پزشک انگلیسی به نام توماس ویلیس(Thomas Willis)  از طریق چشیدن ادرار متوجه شیرین بودن آن شد و واژه ملیتوس را به همین خاطر به نام دیابت افزود، ۵ سال بعد (Mathew Doboson) نیز متوجه این شیرینی شده و دیابت را به عنوان یک بیماری سیستمیک مطرح کرد.

    ۱۸۷۸-۱۸۱۳ بعد از میلاد: در سال ۱۸۷۵، کلودبرنارد(Claude Bernard)  تئوری ایجاد دیابت را گلیکوژنولیز گلیکوژن ذخیره در کبد ارائه داد و طولی نکشید تا در سال ۱۸۷۹ میلادی پاول لانگرهانس(Paul Langerhanse)  دانشجوی آلمانی رشته پزشکی سلول های جزیره ای را در پانکراس کشف کرد که بعد ها به نام وی جزایر لانگرهانس خوانده شد.

    سال ۱۸۸۹ میلادی: نقش پانکراس در آسیب زائی دیابت بوسیله فون مرینگ (Von Mering) و مینکوفسکی (Minkowsky)  با ابتلای سگی به دیابت ، پس از برداشتن پانکراس سگ، مطرح شد.

    سال ۱۹۲۱ میلادی: هنگامی که دو محقق کانادایی به نامهای فردریک بنتینگ(Fredrick Bantine)  و چالز بست (Charles Best) از دانشگاه تورنتو، موفق به استخراج انسولین از پانکراس سگ و تزریق آن به یک سگ دیابتی شدند، بزرگترین پیشرفت در زمینه درمان دیابت صورت گرفت.

    سال ۱۹۴۸ میلادی: دکتر جاسلین(Joslin)  نیاز به یک انسولین سریع و آسان برای تشخیص قند خون را در مطب پزشکان، مطرح کرد.

    طب سنتی

    پزشکان سنتی ایران نوعی از دیابت را نتیجه سوء المزاج گرم گرده و نوع دیگر نتیجه سوء المزاج سرد گرده می دانستند. غیاث الدین جزایری معتقد است که دیابت جوانان که قبل از ۴۰ سالگی پیدا شود نتیجه سوء المزاج گرم گرده و آنچه بعد از ۴۰ سالگی شروع شود نتیجه سوء المزاج سرد گرده می باشد.


    گرد آوری محمد مولوی

  • محمد مولوی   23 شهریور 1399 13:40

    تعریف دیابت در طب قدیم

    مصر: اطلاعات موجود در پاپیروس های مصری ، دیابت را به عنوان بیماریی که باعث ذوب شدن گوشت می‌شود و ادرار حاصله به علت شیرینی، مورچه ها را جذب می‌کند، توصیف کرده است.

    یونانیان: (دیابیطس) دیابت کلمه ای یونانی است. یونانیان این بیماری را علاوه بر دیابیطس، دیاسقوموس و قرامسیس نیز می‌گویند.

    اعراب: عرب آن را «دواره» ، «دولاب»،  «زلق الکلیه»،  «زلق المجاز» و «معبر» گویند.

    ایران: اطبا قدیم، مرضی را که امروزه بیماری قند یا دیابت نامیده می‌شود، مرض«دولاب» می گفتند. دولاب یعنی محلی که آب از یک طرف وارد و از سوی دیگر خارج می‌گردد. پزشکان سنتی ایران، بیماری قند را نتیجه سوءالمزاج گرده می‌دانستند و مقصودشان از گرده، کلیه و غدد فوق کلیه بود. کتاب هدایه المتعلمین فی الطب نوشته اخوینی که در حدود ۱۰۰۰ سال پیش به زبان فارسی نوشته شده، پس از ذکر علایم سوء المزاج گرده و عطش زیاد و تغییر رنگ ادرار است چنین می نویسد: این علل را به پارسی «پرمیز» و به تازی «دواره» گویند.



    طب سنتی مزاج این گونه افراد را نرم و دارای ترهل بدن می‌داند، یعنی گوشت آنها نرم است. رنگ پوستشان سفید کم رنگ که به زردی مایل می‌باشد. گاهی زیر پلک هایشان ورم می‌کند و گرسنگی و عطش مفرط و ادرار فراوان دارند. در بیماران قندی، خستگی، خارش پوست بدن و اگر شدید باشد، عفونت های پوستی دراز مدت و کاهش وزن و احساس درد در دست ها و پاها و پیدا شدن زخم های دیرعلاج در پاها و بالاخره کم شدن هوش و حافظه عارض می‌شود . اما وجود قند در ادرار است که مرض قند را به ثبوت می‌رساند.

    گردآوری محمد مولوی

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا