معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

اشک مهتاب

ارسال شده در تاریخ : 01 مهر 1399 | شماره ثبت : H9412808

اشک مهتاب:


ناکسان بر طبل جنگ می کوبند
دشمن از مرزهای سرزمین مان گذشته است
و من وارد سن هیجده سالگی شده ام
قرعه به نام منم افتاده است
از بخت من...
و من هم انتخاب شده ام
وظیفه ام( سربازی) حکم می کند
در راه وط‍نم خدمت کنم
بوسه ی بدورد را به هم بدهیم
اشک های امروز چقدر تلخند
بوسه هایت دیروز چه شیرین بود
دلدارم من به جنگ می روم
دشمن از خانه ها و مزارع گذشت
یا باید پیروز شد
یا باید دلیرانه جانسپرد.


آخرین در خواست
دلدارم لحظه ی بدرود است
روسری گلدارت را که
عطر موهایت پیچیده در آن
یک دوستت دارمی
فوت کن
بده من ...همینم کافی است .


#محمد_مولوی

https://t.me/m_molavi91

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 165 نفر 432 بار خواندند
امیر عاجلو (02 /07/ 1399)   | منصور آفرید (02 /07/ 1399)   | محمد مولوی (02 /07/ 1399)   | مسعود مدهوش (02 /07/ 1399)   | محمد رضا درویش زاده (02 /07/ 1399)   | بهزاد احمدی تکانتپه (02 /07/ 1399)   | کرم عرب عامری (02 /07/ 1399)   | معین حجت (02 /07/ 1399)   | جمشید اسماعیلی (02 /07/ 1399)   | بهنام حیدری فخر (02 /07/ 1399)   | کاویان هایل مقدم (02 /07/ 1399)   | عباس ذوالفقاری (04 /07/ 1399)   | علیرضا علیدادی شمس ابادی (05 /07/ 1399)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (02 /07/ 1399)  منصور آفرید (02 /07/ 1399)  مسعود مدهوش (02 /07/ 1399)  محمد رضا درویش زاده (02 /07/ 1399)  کرم عرب عامری (02 /07/ 1399)  محمد مولوی (02 /07/ 1399)  کاویان هایل مقدم (02 /07/ 1399)  
تعداد آرا :7


نقد 2

  • عباس ذوالفقاری   04 مهر 1399 00:14

    سلام جناب مولوی ...من یه ایراد اولیه دارم جسارتا به نام شعرتان که تداعی کننده منظومه شعرو همینطور شعری از
    مهدی سهیلی است...کاش اسم دیگری را برمیگزیدید...ببخشید

    • محمد مولوی   04 مهر 1399 01:29

      سلام و درود جناب ذوالفقاری عزیز
      خدایش بیامرزد استاد مهدی سهیلی نازنین را
      بله ایشان هم کتابی با عنوان اشک مهتاب دارند
      بنده از نیما یوشیج وام گرفتم
      از مجموعه شعر اشک مهتاب که این کتاب را از کسی هدیه گرفتم و به عشق ” او” نام شعرم را اشک مهتاب گذاشتم .
      روحش شاد

      rose

      می تراود مهتاب

       می درخشد شب تاب
       نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
       غم این خفته ی چند
       خواب در چشم ترم می شکند
       نگران با من استاده سحر 
       صبح می خواهد از من
       کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را

       بلکه خبر 
       در جگر لیکن خاری
       از ره این سفرم می شکند
       نازک آرای تن ساق گلی
       که به جانش کشتم
       و به جان دادمش آب
       ای دریغا به برم می شکند
       دست ها می سایم
       تا دری بگشایم
       بر عبث می پایم
       که به در کس آید
       در و دیوار به هم ریخته شان
       بر سرم می شکند
       می تراود مهتاب 
       می درخشد شب تاب
       مانده پای آبله از راه دراز
       بر دم دهکده مردی تنها
       کوله بارش بر دوش
       دست او بر در،می گوید با خود:
       غم این خفته ی چند
       خواب در چشم ترم می شکند.

      نیما یوشیج
      از کتاب مجموعه شعر اشک مهتاب

نظر 16

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا