در غروبی خسته و دلتنگ
خسته از دنیای پرآشوب و پرنیرنگ
نا امید از مردمان آن مردگان زنده و دلسنگ
دور گشتم از هیاهوی و نظر ها چند فرسنگی
تار ذهنم بی نشان از یاد آهنگی
تابجویم ریشه هایی از نژاد کهنه فرهنگی
در میان گورهای ساکت و سنگی
روی آوردم به شهرمرده ها
گورهای سرد روی تپه ها
آن شکاران اجل آن خفتگان ساکت و خاموش
رهگذارانی که شد تصویرشان محو و فراموش
در لحد باسنگ و خاک تیره گردیدند هم آغوش
قرنها در خواب و از جام اجل مدهوش
تک سوارانی که در خاک زمان اینک نهان گشتند
جسم فرسودند و روحی جاودان گشتند
ناگهان کردم تجسم در خیالم آن سواران را
مردمان مهنه در دشت خراسان را
نیک سالارانی که می گفتند یاران را
تابپیمایند کوه و صخره و دشت و بیابان را
ره سپارند تا پهنای دشت لاله زار بافت کرمان را
عاقبت در پای یک کهنه چنار بی نشان در کوه
داد ایل کورد مهنی کوچ را پایان
درخیالم جمله میبینم کنون آن روزگاران را
جاودانان آن دلاورهای مهنی نام
آن دلیران پلنگ اندام
آن نژاد جنگجوی مهربان پیشه
در کمین دزد همچون شیر در بیشه
قرنها بگذشت و اینک این نژاد
سخت میکوبند دائم تیشه بر ریشه
بی خبر از فکر و اندیشه
جاودان باشند مردانی که میگفتند
آن دلیرانی که بین خاکها خفتند
حرفشان این بود هرلحظه دمادم:
تاکه باشد عالم و آدم
باید انسانیت و صلح و رفاقت در میان باشد
چتر وحدت بین مان در آسمان باشد
وگر دنیا چنین یا آنچنان باشد
آنچه میخواهیم آن باشد
ولی افسوس می بینم
که اینک آن شعار و شعر و اندرز از میان رفته
و جای همصدایی فتنه ها در فکرشان خفته
و صدها درد بر دلهای آشفته
هزاران حرف ناگفته
بماند تا که روزی نسل نو زآن خواب آشفته
شوند بیدار و نقشی نو در اندازند
و شهر دوستی و یکصدایی را
به یکرنگی و کوشش جملگی با همدگر سازند
31فروردین 78
شرحی بر ایل مهنی:بنا به نظریه ی محققین ایل مهنی قومی ایرانی بودند فارس زبان ( بنا به نطر دکتر جمشید صداقت کیش
در کتاب کردان پارس و کرمان ایل مهنی در ابتدا کورد زبان بودند)
که در محدوده خراسان زندگی میکردند به مرکزیت مهنه از این رو انها را مهنی مینامیدند
. آنان ابوسعید ابوالخیر را از اجداد خود میدانستند
. در اوایل دوره صفویه به دستور حکومت به گروهای چند هزار نفری تقسیم
وبه نقاط مختلفی در ایران ان زمان گسیل شدند
.از جمله گروهی به کرمان فرستاده شدند .جمعی از انها در کوهبنان کرمان
و جمعی در شهر بابک کرمان و گروهی در چنارناز خاتم یزد ساکن گردیدند
ونیمی در محدوده غرب کرمان بردسیر ـبافت ـ جیرفت
تا بندرعباس (رودان رودخانه وروستای چاه شور)که تا امروز به ایل مهنی شناخته میشوند.
مهنی از ایلات قدیم کرمان است. ایل مهنی در گذشته به سلحشوری مشهور بودهاند.
معزالدوله دیلمی برای سرکوب آنها لشگرکشی نمود، ولی از این ایل شکست خورد.
ملک قارود سلجوقی نیز با آنان، جنگید،
اما با حیله توانست مردم ایل مهنی را سرکوب و رؤسای ایل را دستگیر کند.
در دوران حکومت عباس قلی خان، جوانشیر (حاکم کرمان)،
مأمور دستگیری رئیس ایل مهنی شد.
پس از چند روز زد و خورد، بالاخره
ملا محمد حسن، قاسم شیخ و ظهر علی که از کلانتران معتبر ایل بودند
و با فتحعلی خان مهنی دشمنی داشتند،
وی را دستگیر و به کرمان اعزام کردند.
آخرین حاکم موروثی طوایف مهنی در دورۀ محمدشاه قاجار،
فتحعلیخان فرزند علی محمدخان مهنی بود
که بهدست عباسقلیخان جوانشیر، حاکم کرمان، بازداشت
و به تهران فرستاده شد. با مرگ او در تهران، حکومت ایل مهنی
و ناحیۀ اسفندقه از دست خوانین موروثی مهنی خارج شد
و بهدست اعقاب ابراهیمخان ظهیرالدوله افتاد،
اما این مقام چند سال بعد دوباره به خوانین مهنی رسید.
حسینخان مهنی در سلطنت مظفرالدینشاه قاجار، حاکم ایل مهنی بود.
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 23 خرداد 1399 11:14
!درود
محمود گندم کار 29 خرداد 1399 14:05
سلام و عرض ادب.تشکر از لطف حضورتان
منصور آفرید 23 خرداد 1399 12:13
درود بر شما جناب گندمکار
محمود گندم کار 29 خرداد 1399 14:06
سلام و عرض تشکر از بذل محبت حضرتعالی
مینا یارعلی زاده 27 خرداد 1399 15:37
درود بر شما گرامی
قلم، اندیشه و اطلاعات تاریخی و فرهنگی شما
بسیار بسیار قابل تقدیر و ستایش است
نویسا و مانا باشید
محمود گندم کار 29 خرداد 1399 14:10
باسلام و عرض تشکر از حسن نظر و توجهات شما