خواهم به کوهی مرتفع گردد جدا روح از تنم
تا بر فراز قله های عشق گردد مدفنم
امشب به زندان بدن خواهم شوم دیوانه ات
گردم خمار و مست چشمانت ، قفس را بشکنم
آنکس که با چشمان مستش کرده ویرانم توئی
آنکس که در میخانه ها جوید نشانت را منم
از کوره ی عشقت مرا هر دم حرارت می دمد
تنها در آن آتشکده چون دود تفت آهنم
در خلوت شبها به دور از غصه های زندگی
یا سر نهم در پای تو، یا سر بنه بر پیرهنم
باور کن ای افسانه ی افسون شده در نای غم
یک لحظه نتوانم خیالم را ز یادت کم کنم
در جاده های زندگی سرگشته و حیران شدم
ای رهنمای زندگانی، ای مسیحا،ای صنم
فردا پس از مرگم گذر بر گور من تا بشنوی
از لابه لای خاک من،آید به گوشت شیونم
در صحنه ی محشر که تنها و پریشان دل شوم
باشی در آن دنیای غم ،معنای حور و گلشنم
سروده شده
در6 دیماه سال1377
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 26 خرداد 1399 06:18
درود بر شما
محمد رضا درویش زاده 26 خرداد 1399 07:45
هزاران درود
ولی اله بایبوردی 26 خرداد 1399 09:31
سلام و درود
منصور آفرید 26 خرداد 1399 15:52
درود بر شما جناب گندمکار دستمریزاد
منصور آفرید 26 خرداد 1399 15:53
درودتان جناب گندمکار,دستمریزاد
مینا یارعلی زاده 26 خرداد 1399 17:11