دلم از حیله و نیرنگ به تنگ آمده است
پای من در گذر جاده به سنگ آمده است
نالم از دست دغل بازی یک فرد دو رنگ
آنکه با حیله و نیرنگ، زرنگ آمده است
در پریشانی ی احوال، خدا یار من است
گر چه یک آدم دون مایه به جنگ آمده است
دوستان گرچه رفیقان صمیمی ست مرا
نام این فرد ریاکار به ننگ آمده است
شاخه ی سبز وجودش که لب پنجره بود
گشته پاییز و کنون رنگ به رنگ آمده است
من که با چنگ و نی و ساز رفاقت بودم
چه شد آواز بدآهنگ به چنگ آمده است
روبهک بچه به فکرش بچه آهوست دلم
چو ندانست ز پی شیر و پلنگ آمده است
حرف پایانی ی من صحبت فریاد دل است
در گذار سفر لحظه درنگ آمده است
کاروان گذر عمر من اینک به شتاب
رفته در پیری و دیریست به زنگ آمده است
از مجموعه اشعار
دفتر آتشکده ی خیال
سروده شده در
99.11.22
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 بهمن 1399 20:57
.مانا باشید و شاعر
کاویان هایل مقدم 25 بهمن 1399 10:32
جناب گندم کار بزرگوار
غزلی حاکی از گلایه اما کاملا درست و فنی
حال دلتان خوب