هستی ای دختر زیبا،گل گلخانه ی من
توشدی روشنی ی محفل کاشانه ی من
قلب پر مهر تو چون آیه ی نورانی عشق
پرتویی از دل خورشید به ویرانه ی من
لب پرخنده ی تو دشمن غمهای من است
می زند تیشه به بتخانه ی غمخانه ی من
هوش سرشار تو و آن هدف پاک و بلند
باغ امید من ای دختر فرزانه ی من
هستی ای عالم هستی همه یادآور تو
دست تو هست به گرمی به سر و شانه ی من
در گلستان نگاه تو مرا خاطره هاست
همچو رازی به شب قصه ی افسانه ی من
شعرمن نقش به دامان شب باغ خیال
منم آن شمع فروزان وتو پروانه ی من
سالها میگذرد از پی پاییز و بهار
تو چنان می گذری بر دل دیوانه ی من
جان من هست خداوند نگهدار شما
تا ابد باش تو تاج سرشاهانه ی من
تقدیم به دخترم هستی
از مجموعه اشعار دفتر آتش عشق
سروده شده در 30مهر 1400
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 01 آبان 1400 08:39
!درود