3 Stars
محمود گندم کار

آتشگاه پارسه

ارسال شده در تاریخ : 06 اردیبهشت 1401 | شماره ثبت : H9420596


 
زیر چتر نور ماه و چشمه ی اندیشه و فریاد
می نگارم قصه های بیستون و تیشه و فرهاد

زیر پایم پلکان سنگی ی دروازه ی تاریخ
حک شده بر پایه های صد ستون این رازها چون میخ

بازتاب رازهای  قصه ی ویرانه ی یک شهر
جاودانان ایزدان،امشاسپندان پری پیکر

مشعل آن شعله های سرکش  این  آتش خاموش
معبد یزدان و آتشگاه آذرجوی و آذرنوش

کاخهای سنگی ی بنشسته در تنهایی یک دشت
مانده برجا در هزاران سال ناپیدای بی برگشت

در درون قصرهای شاهی و آن کاخ آئینه
گشته در  پژواک   این تالار ،یک فریاد دیرینه

داریوش و اردشیر و آستیاگ وشاپور و فرهاد
در مسیر تند باد روزگاران رفته اند از یاد

در خیالم سوی آتشگاه ناپیدا سفر کردم
 با سبوی تشنه ی اندیشه از آنجا گذر کردم

در درون دخمه ی تاریک و چاه ساکت و سنگی
با هجوم غصه های روزگار و شام دلتنگی

سایه ی کابوس یک ققنوس آتش خفته ی جنگی
شعله ی فانوس سو سو می زد از دیرینه فرهنگی

واژه ی افسوس هرسو پرسه می زد چند فرسنگی 
گفته می شد از درون دخمه یک پژواک آهنگی:

آی انسان، ای فسیل  روزگار سخت و فرسوده
ای که با پرگار دوران در شعاعی پوچ و بیهوده

در درون کوچه های کوچک و تاریک و آلوده
با دو پای ناتوان بر خاک دنیا راه پیموده

آنکه می بینی که بر تخت روان بر دستها بوده
حکمفرمایی به نیمی از جهان می کرد آسوده

این ستونهای بلند و رویش گلهای  نیلوفر
سایبان داریوش آن پادشاه بیست و هشت کشور

صد ستون،کاخ تچر ، چون آتشی پیروز و پاینده
مشعل آتشگه تاریخ در  دیروز و در امروز وآینده

بگذر از ویرانه ها ، از سر بنه دستار نخوت را
گوش کن فریاد خاموش سکوت وسوت عبرت را

در گذرگاه زمان اندیشه کن برخاک و برتاریخ این میهن
رفته  صدها سال بر دیوار و بامش سایه ی دشمن

مانده بر این خاک دهها کاخ و صدها قلعه و دیوار
گشته در هر گوشه اش با دشمنان تکرار یک پیکار

درنبرد رومیان، درشامگاه حمله ی چنگیز
باغ ایران در تگرگ مرگ انسان گشت چون پاییز

 باغ و گلشن را هزاران سال شد پاییز طولانی
از هجوم بادهای وحشی تاریک و طوفانی

پشته ها از کشته های مرزداران روی هم می گشت
سرخی ی آلاله ها از خون مردان وطن در دشت

گوهر جان دلیران نزد یزدان جاودان گردید
خاک گورستان ز شوق روحشان بر آسمان خندید

بوده در  هر قطعه از  خاک کهن یک جسم، فرسوده
در دلش یک  کهنه سرباز وطن ، خوابیده آسوده

آتش جمشید بر بام بلند کوهها برپاست
تابش خورشید بر ویرانه ها چون آتشی زیباست

پرتو  ماه از بلندای تچر تا بیکران پیداست
چرخش گرد و غبار باختر بر دخمه پابرجاست

سایه ی تندیسهای سنگی و خاموش و جاویدان
در غروب واپسین روزگاران مانده بر ایوان

قصه ی این سرزمین با واژه ها و گویش میخی
مانده بر درگاه و بر دیوارهای کاخ تاریخی

کم کم این خورشید از اوج فلک در کوه پنهان گشت  
ماه تابان پرتو افشان گشته بر آن کوه و بر این دشت

همچنان من مانده ام سرگشته در پندار آتشگاه
یک صدای  کهنه می آید به گوش از  ناله ی یک چاه

شیهه ی یک اسب سرگردان سنگی نقش بر درگاه
خسته از پیکار جانفرسای یونان باخشایار شاه

گامهای کوچک من پلکان سنگی ی تاریخ  را پیمود
آسمان  گم گشته بود در  شامگاه تار وقیر اندود

قصه های بیستون و صد ستون وداستان تیشه و فرهاد
 گشت پایان  در  غبار خاک و باد و آتش و فریاد
 
خاک  آتشگاه در خاکستر ققنوس و آتشهاست
موج آتشگاه  و باد از هر کران تا آسمان پیداست

جاودان بادا  کهن ایران ما ،این گوهر  زر میخ
روشنایی اش فروزان باد ،  این آتشگه تاریخ

از مجموعه اشعار پژواک فریاد
دفتر اساطیر
سروده شده در 401/2/5

پی نوشت:
در گاتها که قدیمترین قسمت اوستاست نام امشاسپندان بکرات ذکر شده است .

هریک از امشاسپندان مظهر یکی از صفات اهورمزدا میباشد و حتی بوجهی شاعرانه بهریک از این مظاهر صفات الهی ، پاسبانی و حفظ قسمتی از عالم هستی سپرده شده است تا در تحت امر خالق عالم بکار پردازند.
در فرهنگهای پارسی امشاسپند، امشاسفند، امهوسپند و امهوسفند آمده است . دو نام اول مبدل همان امشاسپنته اوستایی است.
. فرهنگ نویسان این واژه ها را بمعنی «فرشته و ملک و سروش » گرفته اند.

ز امشاسپند آنکه بگزیده تر
بنزدیک یزدان پسندیده تر


 

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 89 نفر 214 بار خواندند
امیر عاجلو (06 /02/ 1401)   | محمود گندم کار (07 /02/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (06 /02/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 2

  • امیر عاجلو   06 اردیبهشت 1401 13:53

    درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید

    • محمود گندم کار   07 اردیبهشت 1401 00:46

      هزاران درود برشما
      سپاس فراوان
      پاینده باشید استاد عاجلو

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا