در اربعین، چشم تری در آتش و خون
ماندَ ست، زینب ، خواهری در آتش و خون
در قتلگاه ِ نینوا پیچیده امشب
حال و هوای دیگری در آتش و خون
زینب به هر سویی دوان ،گریان و نالان
گوید ز داغ ِ پیکری در آتش و خون
امشب چهل شب بی حسین و بی رقیه
زینب شده نیلوفری در آتش و خون
فریاد های العطش ، عباس ......عباس
دست بریده ،یاوری در آتش و خون
زینب.... چهل شب ، داغ ِ هفتاد دو خورشید
دارد و و داغ دختری در آتش و خون
از دختری کوچک هزاران داغ دارد
داغ رقیه ، پر پری در آتش و خون
شرم از گلوی اصغر شش ماهه دارد
تاریخ... شرم از خنجری در آتش و خون
سر می زند تا صدهزاران اربعین ، اشک
رگبار ِ چشمان تری در آتش و خون
امشب به دست باد ها هر سو دوان است
از سوزها ، خاکستری در آتش و خون
امشب صدای ناله ها فریاد ها، درد
پیچیده لای دفتری در آتش و خون
اکرم بهرامچی
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 17 مهر 1399 10:14
سلام ودرود
محمد رضا درویش زاده 17 مهر 1399 11:32
هزاران درود بر شما
کاویان هایل مقدم 17 مهر 1399 12:06
امیدوارم از صاحب ایام حاجات قلبی تان روا شود.
اجرتان ماجور باد
کرم عرب عامری 17 مهر 1399 12:57
حامی شریبی 17 مهر 1399 17:32
شعری با زبان امروزی
بسیار متین
درودتان باد گرامی