ازون روزی که قلبم مبتلا شد
توی چشمات شکست و بی صدا شد
خودمو خورده خورده جمع کردم
خودمو از نگاهت منع کردم
نفهمیدم چه چیزی پیش رومه
واسه هیچ کاری رغبتی ندارم
زمان هم میگذره تاثیر نداره
محرک کارای من تو بودی
دلم خالی شده تفسیر نداره
تو رفتی زندگی بی تو حرومه
منم اون که دلش از عشق پر بود
نگاهم با تو آرایش شده بود
چشام از حال خوبم برق میزد
وجودم غرق آرامش شده بود
نمیدونستم این تقدیر شومه
حالا روزی شده میگم که ای کاش
عوض شه جای ما تو بگی ای کاش
بخوام برم تو دستامو بگیری
بگی عشقم یه لحظه جای من باش
بگی عشقم بری کارم تمومه
توی صندوقچه ی قلبم یه مهره
که خورده پای تو عشق قدیمی
تا وقتی زنده هستم من همینم
نمیرم سمت هیچ حس صمیمی
واسه غیر تو قلبم مُهرومومه
هنوزم حرف مردم از من و توست
میگن من آدم قبلی نمیشم
همه میگن که عشق تو کشندست
بیا یادم بده بی تو قوی شم
بیا بگو که این حرفا کدومه
نمیخوام هیچکسی دلش بسوزه
خودم خواستم بشه داروندارم
خودم خواستم بشه ناجی قلبم
همون که تا همیشه دوستدارم
همون که عکسش اینجا روبرومه
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 13 دی 1400 19:31
.مانا باشید و شاعر
امیر وحدتی 15 دی 1400 02:06
درودها بانوی ادیب.
Milad Kaviani 15 دی 1400 22:46
درودها بانو