هر روز و هر سالم زمستونه
گرمای خونمون تو سرما رفت
با رفتنش فصل خزون اومد
اشکامو میدید اما تنها رفت
رفت و نگاهش رو ازم گرفت
خندیدنم رو از لبم گرفت
هر روز صداش میپیچه تو گوشم
با رفتنش روز و شبم گرفت
با رفتنش دنیام خالی شد
غم از درو دیوار میباره
با رفتنش همه چی بی روحه
یاس توو باغچمون تب داره
تا آخر عمرم زمستونه
چون لمس آغوشش شده رویام
سایه ی دنیام از سرم کم شد
الان شده خاطره هاش دنیام
تا بودنم دیگه بهاری نیست
با رفتنش فصل خزون اومد
تا آخر عمرم زمستونه
آرامش من تا جنون اومد
کاش حذف میشد از توی تقویم
اون روز نمیومد که تنها شم
شوقم شده مثل تنش خاموش
با رفتنش سخته قوی باشم
داغی نشسته روی قلب ما
گرمای خونمون تو سرما رفت
میرفت و روح خونه رو میبرد
پدرمون از خونه تنها رفت
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 03 بهمن 1400 01:36
سلام ودرود