درکنارت می نشینم اضطرابم می پرد
هی گناه از بوسه های بی حسابم می پرد
خوب و خونگرمم نمیدانم چرا ابراز عشق
ناگهانی از لب حاضر جوابم می پرد
جام ها را سر کشیدم هیچ تاثیری نکرد
بی تو اینجا مستی از حسِّ شرابم می پرد
روبه رویت بی شراب و پر هوس می نوشم آب
بی خیال اینگونه هم حال خرابم می پرد
رو به چشمت شرم را دیگر جوابش می کنم
آن زمان که با سرانگشتت حجابم می پرد
بهتراست از عشوه هایم کم کنم وقتی که هی
با نگاه ِ هر رقیب عالیجنابم می پرد
....
از لبم دل میکنی می آوری آشوب را
مثل مستی که شکسته شیشه ی مشروب را
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 10
امیر عاجلو 19 آذر 1402 13:03
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
مریم نصیری 20 آذر 1402 23:08
درود و سپاس لطف شماست
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 20 آذر 1402 23:57
درود برشما
مریم نصیری 21 آذر 1402 22:24
درود و سپاس
نصرت اله صفی زاده 21 آذر 1402 18:32
درود بر شما ، عالی بود
مریم نصیری 21 آذر 1402 22:26
درود و سپاس لطف دارید
محمود فتحی 21 آذر 1402 19:57
درود برشماشاعر گرانقدر پاینده باشید
مریم نصیری 21 آذر 1402 22:26
درو دو سپاس شادو سلامت باشید
علیرضا خمری 02 دی 1402 05:34
با سلام بسیار زیبا بود .لذت بخش
مریم نصیری 04 دی 1402 12:23
درود و سپاس لطف دارید