گنجِ پنهانِ خدا
شهادت – 25 رجب – 1/1/1399
گفته اند آقا شما، رنجِ فراوان دیده ای
گه سیه چالِ عدو، گه کنجِ زندان دیده ای
آن چنان زنجیر و غُل، با استخوانت شد یکی
گوئیا هر لحظه دوزخ را ، به چشمان دیده ای
آن قَدَر رنج و ستم با، تازیانه خورده ای
بَدسِگالیِّ عدو، با زجر و حرمان دیده ای
من امیدم، زجرِ دشمن باشد از تیغِ خدا
هر چه سختی را شما، از دستِ عدوان دیده ای
آرزو دارم ببینم، با دو چشمم رنجشان
در همین دنیا شکنجه، آنچه با جان دیده ای
من بمیرم از غمت، ای گنجِ پنهانِ خدا
از چه رو تو این همه، حرمان و هجران دیده ای
زَندیِ شاهِک الهی بشکند دستش، که تو
از ستم هایش چنین، زجرِ فراوان دیده ای
تا اَبَد آتش بگیرد، قبرِ هارون الرّشید
چون که از جُورَش مداوم، کامِ عطشان دیده ای
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 08 اسفند 1400 20:20
درود بر شما
سیده فرزانه رضوانی نژاد 10 اسفند 1400 09:19
سپاسگزارم
فرهاد احمدیان 08 اسفند 1400 23:29
سلام و عرض ادب خدمت خانم رضوانی نژاد غزلی بسیار دلنشین و بجا سرودید انشاالله به حق جد بزرگوارتون بنده هم مورد لطف و محبت امامین مطهرین باشم پاینده باشید
سیده فرزانه رضوانی نژاد 10 اسفند 1400 09:22
سلام علیکم
خیلی ممنونم از اینکه شعر بنده را خواندید.
ان شاء الله مشمول شفاعت حضرتشان قرار گیرید