3 Stars

بمان عزیزِ دلم

ارسال شده در تاریخ : 26 مهر 1402 | شماره ثبت : H9426784

بمان عزیزِ دلم
25/7/1402
درباره واقعه حملۀ اسرائیل به بیمارستان المعمدانی فلسطین
دل هایِ خلق، خانه یِ درد است، عزیز دلم
هوایِ واقعه سرد است، عزیز دلم
زِ بغض و کینه پُرَم، گریه می رسد فریاد
هر آنچه می شِنوم، سوزِ ناله است، ای داد
چقدر ظلمِ فراوان، چقدر آتشِ جنگ
چقدر آتشِ کینه، چقدر موشک و سنگ
نمی توانم از این غصه بگذرم لختی
چه لحظه هایِ نفس گیر و موقعِ سختی
به زخمِ دل نمک از، هر کنار می ریزند
وَ ابرهایِ دُژَم، اشکبار می ریزند
چه صبر داده خدا ، بر دلِ غریبِ شما
چه غربتی است در این، خطّه یِ عجیبِ شما
جهان نشسته کنار و، نمی کند کاری
درنده گشته سگِ، هارِ پاره افساری
دو چشمِ طاقتِ خود بسته ام ، ز بی خوابی
نبیند این همه تصویرِ، تابِ بی تابی
چقدر سخت بُوَد، طفلِ سالمت بکشند
چقدر سخت بُوَد ، بدر و قاسمت بکشند
چقدر سخت بُوَد، یک شبه تمام شوی
چقدر سخت بُوَد، همرهِ قیام شوی
تمامِ طایفه ات، زیرِ خاک خوابیده
تمامِ شب دلِ تو، بی حساب باریده
نه هفته ،که هشتاد سالِ ناقابل
هنوز طفلِ قیامت، نگشته است کامل
به صبر و طاقتِ تو، غبطه می خورم جانم
زِ یک تلنگرِ این حادثه، گریزانم
هنوز در تپش است، قلبِ تو به ناچاری
هنوز خونِ تو، در کلِّ این فضا جاری
هر آنچه دشمنِ تو، داشته رو کرده
برای کشتنِ تو ،هر چه بوده آورده
بمان عزیزِ دلم، ماندنی تویی به جهان
بمیرد او که تقلّا کند، به فصلِ خزان
اگر چه برگ و بَرَت را، کلاغ ها بُردند
اگر چه جان و تنت را، به غصه آزردند
اگر چه قدسِ شریفت، به غصه خو کرده
اگر چه جانِ تو دژخیم، در گلو کرده
اگر چه رحم نکرده به طفل بیمارت
اگر چه بمب فرستد، به جسم تبدارت
اگر چه جسم تو را ،در عذاب می خواهد
اگر زوال تو را، بی حساب می خواهد
اگر که تشنه و گشنه، اگر به تاریکی
برای یاری تو،نیست راهِ باریکی
دلم کبابِ تو و گریه می کنم هر شب
ز اوجِ این همه غم، جان من رسیده به لب
خدا داند و دانی، که صبح نزدیک است
غروب کرده ستم، تارِ مویِ باریک است
به نصر و فتح بخوانم که، فجر می تابد
وَ دیوِ خوف و ستم، زیرِ خاک می خوابد
رسیده مژده که آید، زوالِ اسرائیل
نه سِحر و وِرد رسد، بر نجاتِ اسقاطیل
فرو شود به سَرَش، دانه دانۀ سجّیل
به فوج فوجِ ابابیل، کُلِّ لشکر فیل
بتاب شمسِ الهی، امید را برسان
ز بعدِ شامِ ستم، صبحِ عید را برسان

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 32 نفر 70 بار خواندند
امیر عاجلو (27 /07/ 1402)   | سیده فرزانه رضوانی نژاد (27 /07/ 1402)   | حفیظ (بستا) پور حفیظ (27 /07/ 1402)   | سروش اسکندری (27 /07/ 1402)   | سیاوش دریابار (30 /07/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (27 /07/ 1402)  سروش اسکندری (30 /07/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 3

  • امیر عاجلو   27 مهر 1402 10:33

    درود بر شما rose

  • سیاوش دریابار   30 مهر 1402 12:26

    کدخدا
    می خواست خدایی کند
    اما نشد
    بعد مرگ پادشاه
    در شهر شاهی کند
    اما نشد

    با سلام و درود فراوان
    شعر شما را خواندم
    زیبا و دلنشین بود
    برایتان قلبا آرزوی توفیق دارم
    قلم سبزتان همیشه نویسا
    روح تان جاودان و پر فتوح
    موفق باشید

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا