از وقتی که مادر می شوی...

از وقتی که مادر می شوی دیگر برای خودت نیستی، همرنگ ایثار می شوی.خودت را نمی بینی و فقط آینه ای می شوی که تصویر فرزندت در دل آن دیده می شود.

او می خوابد و تو بالای سرش با محبت به او می نگری.

او می خندد و تو از خنده اش شاد می شوی.

او گریه می کند و تو دلت از گریه اش آتش می گیرد.

دوست داری بلا گردانش باشی و او در سلامت و صحت به سر ببرد.

هر چه او می خورد تو هم دوست داری و هر چه او می پسندد برایش می خری و او عادت می کند که همواره به خاطر او از خودت بگذری .

او بزرگ می شود و خواسته هایش هم با او بزرگ می شوند. وقتی به خودت می آیی می بینی دیگر دیده نمی شوی . زیرا او عادت کرده که تو را نبیند.

و با خودت در حالی که آه می کشی می گویی:"کاشکی کمی هم خودم را می دیدم."

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 98 نفر 127 بار خواندند
سیده فرزانه رضوانی نژاد (18 /11/ 1399)   | Seyed Mohammadreza Lahiji (18 /11/ 1399)   | محمد مولوی (19 /11/ 1399)   | سام زمانپور (25 /11/ 1399)   |

نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا