صد کامیون چکامه ، سرریزِ شهر ما شد
هم قافیه گرفتار ، هم واژه مبتلا شد
بُرجِ قصیده کوتاه ، قدِّ غزل خمیده
اسرارِ ذهن حافظ ، تحریف و برملا شد
ترکیب بند و ترجیع ، از سکّه اوفتادند
ترکیبی از اراجیف ، محصولِ این قضا شد
تشتِ لجن طلایی ، جام سخن سفالی
یک کوزه پر ز خالی ، با چشمه جا به جا شد
دوشاب و دوغ درهم ، نارس شبیه ازگیل
در کامِ شوخ و شنگی ، شیرین چو باقلوا شد
صدها کتاب و دفتر ، صد قصۀ مُسجّع
پوسیده و رقیبِ ، دستار و بوریا شد
هم کاسبِ محلّه ، هم پاسبان زیرک
شاعرشدند و شاعر ، بی نان و بی نوا شد
در کوچه های فرهنگ ، بوی کلوچه پیچید
دیوان دوغ و دوشاب ، پر بادِ ادّعا شد
دیگِ رباعی از نو ، جوشید و پخت و ماسید
نسلِ پیامکی با ، خیام آشنا شد
چشمِ ادب پرآب است ، پایِ سخن گریزان
چون پایِ من به شهرِ شعر و چکامه وا شد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 05 امرداد 1400 23:35
!درود
محسن جوزچی 06 امرداد 1400 00:03
جناب کرمی واقعا گل کاشتین ،زیبا و موجز
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 06 امرداد 1400 11:13
درود برشما.......