3 Stars

من و تنهایی

ارسال شده در تاریخ : 26 دی 1400 | شماره ثبت : H9419604


بعد از یک سفر طولانی
نیمه شب بود
نزدیکِ سحر
با تنی خسته ز بیداری شب
شاد و مشتاق
به دیدارِ وطن برگشتم
کوچه ها خلوت بود
خانه ، در نور مرا دید ز دور
خواستنی بود حضور
بوسۀ کلید بر گونۀ قفل
درِ خانه را چو معشوق گشود
جهش برق به رگ های پریز
جنبشِ زندگی در لولۀ آب
خواب را از سَرِ کاشانه ربود
حسِّ آرامش نابی بود و
عطرِ یک جور وصال
همه جا غرقِ سکوت
گل و آیینه و میز
چیده در جای خودش
کتری ، روی اجاقِ خاموش
کمد و پشتی و قالیچه و تخت
خسته ازاین همه تنها بودن
ساکت و منتظرِ ما بودند
پنجره بوی رفاقت می داد
طعمِ دیدارِ دگر با خانه
لذتی بود به غایت شیرین
ساعتِ دیواری ، در فراقِ باتری
خواب می دید ، زمان ایستاده
ولی هنگامِ وصال ،
با صدای قلبش ،
گوشِ حساس خموشی لرزان
و زبانش به زمان ملحق شد
همه جا آرام و
قابی از خاطره بود
سقف هم بوی صبوری می داد
عکس ها ، از دلِ دیوار
صمیمانه نگاهم کردند
عکس ها می گفتند
که زمان می گذرد
و اگر بد یا خوب ،
فقط این خاطره ها می مانند
خانه در عین سکوت
غرق در خاطره بود
پرده ها افتاده
دوسه تا قاشق و لیوانِ بلور
مهر و سجاده
همچنان منتظرِ دستِ نوازش بودند
ولی انگار که یک چیز
تفاوت می کرد
دفعۀ قبل تو با من بودی
من و تو همره و همدم بودیم
ولی این بار فقط من بودم
من و تنهایی و من
با هم و همسفرِ هم بودیم ......

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 72 نفر 88 بار خواندند
امیر عاجلو (01 /11/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (01 /11/ 1400)  
تعداد آرا :1


نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا