در آسمانِ قسمتِ من یک ستاره نیست
امکان درکِ فراق، با استعاره نیست
دشتِ سخن چه مزرع بی حاصلی شده
این شوره زار، قابل کشتِ دوباره نیست
اندیشه ای که ذهنِ مرا پاره می کند
دل ناگرانِ بطن و تنِ پاره پاره نیست
دل ها به حکم خاطره ها ملک تام ماست
همچون دکان رنگرزان در اجاره نیست
از جامِ عمر، هر چه کشیدم تفاله بود
دیگر امیدِ شهد و شراب و عصاره نیست
فرهنگِ ما، نشانۀ آهنگ و رنگِ ماست
محصولِ بی هویّتِ یک خوابواره نیست
حرفِ حسابِ آخر من نقضِ عاشقی است
مشکل، لباس و صورت و قدّ و قواره نیست
عاقل، به یک اشاره، خبردار می شود
حاجت به هیچ قصّه و شرح و گزاره نیست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 23 اسفند 1400 14:40
درود بر شما