یاد آن دهکده و کوچۀ باریک به خیر
یاد شب های مه آلوده و تاریک به خیر
یاد فانوس و گِل و لغزش پاهای غریب
یاد احساس خوش و رابطۀ نیک به خیر
یاد راضی شدن از هیچ و به هیچ آسودن
پرسه در کوی وفاداری و تشکیک به خیر
یاد دل های پراز مهر و به هم پیوسته
یاد سرهای پراکنده و نزدیک به خیر
یاد آن دامنۀ خفته در آغوشِ سکوت
راه آویخته بر قلّۀ تشریک به خیر
یاد آن دوره که یک سلسله آتش بودیم
در پس خرمنی از ساقۀ تفکیک به خیر
یاد آن نامه و آن نقشه، که فرجام نشد
مستی کاغذ و رقاصی ماژیک به خیر
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 23 امرداد 1401 10:35
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
زهرا آهن 24 امرداد 1401 16:32
درود بر شما
قلمتان نویسا
شاد و پیروز باشید