از گلستانِ لبت، گل بوسه امشب چیدنی است
دسته دسته، یاس شرم از چشم تو روییدنی است
روبه رویِ تو، نگاهت در نگاهم، گنگ و مات
نازنینم! قبلِ هر بوسه، نگاهت دیدنی است
"من کجا و جرأتِ بوسیدنِ لبهایِ تو"*
دل به دریا می زنم، این طُرفه لب،بوسیدنی است
مست می خواهم شوم، کو جام و کو انگور سرخ؟
شهدِ شیرینِ لبت، هر جرعه اش نوشیدنی است
کلِّ دنیا یک طرف، هر بوسهیِ تو یک طرف
این تجارت بی گمان، پر قیمت و ارزیدنی است
تا که هستی همنشینِ لاله ها و یاس ها
عطرِ ناب گیسوانت، روز و شب بوییدنی است
پشتِ قلبِ سنگی ات گاهی محبّت می کنی
چشمهیِ مهر از دلِ تو جاری و جوشیدنی است
دوستم داری؟ نمی دانم جوابت چیست باز
این سوالِ بی جوابم، تا به کی پرسیدنی است؟
عشقِ ممنوعِ تو گرچه مایهیِ بدنامی است
طعنهیِ مردم برایم یاوه ای نشنیدنی است
زندگی با شادی و غم، عاقبت خواهد گذشت
غصّهیِ دنیا همه بی معنی و خندیدنی است
ما در این گیتی به قدرِ ارزنی هم نیستیم
بی من و ما هم عزیزم، این فلک چرخیدنی است
گرد تو می گردم و جان را نثارت می کنم
کعبهیِ عشقَت، نگارم! تا ابد گردیدنی است
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲
* این مصرع از جناب فاضل نظری است
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 09 امرداد 1402 10:04
درود بزرگوار ا
سروش اسکندری 09 امرداد 1402 19:55
درود بر شما،زیبا سرودین
محسن جوزچی 09 امرداد 1402 19:59
درود بیکران
به به چه نقشی زیبا با کلمات نگاشته ایید
همواره تندرست و سر فراز باشید
سعید نادمی 11 امرداد 1402 11:22
درود بر شما ... عالی بود