امان از دست شاهد، گر شهودش را نشاید
چموشی پیشه آرد، گوش و هوشش را رباید
همان صبرا شتیلا هم اگر شیخش کم آید
به قم یا مشهدش یا ملک ری آید؟، نیاید!
یکی سعدیِّ شاهدباز و طوسی را سُراید
یکی هم مثل مخلص تاب و توبش بر سَر آید
گشاید آنچه باید از دَرِ رحمت گشاید
به محشر حشر و نشرش را برایت درگُشاید
نشد شعری بگویم نام سعدی در نیاید
و حافظ یا که خیّامی عزیزی از در آید
مرا گوید خزائی حجکم مقبول باید
اگر بر اُمِّ هانی شک نداری شَکَّم آید
با احترام
تقدیم به نگاه پرمهرتان
رامین خزائی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 08 آبان 1400 18:22
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید