3 Stars

حال من

ارسال شده در تاریخ : 17 شهریور 1395 | شماره ثبت : H943942

حال من مثل حال نوزادی است
که فروخته می شود برای گدایی
گریه گریه می کنم من اما نه از بیم جدایی
مردمان می گذرند از من و مادر دروغینم
گاه با بخشش گاه با التماس نگاهم می کنند
گر چه من در خواب یا که گریه می کنم
حال من حال آن کودکیست وزن می کند مردم
با وزنه فقرو نداری و در به دری بی چارگی
همچنان گاه گریه می کنم گاهی حل این معما
از چه سبب برمن و آن بچه پولدار می گذرد این زنگی
حال من حال آن کار گری است مانده بی کار
اما گرسنه تر از روزها ی کارگری
همچنان باز فکر می کنم من
چرا من کار می کنم اما دیگران پولدار تر می شوند
حال پیر شده ام من کار کردام در این زندگی
اما ندارتر از روزهای دیگر از زندگی
اما خوب فهمیدم می گذرد این زنگی
بعضی زندگی می کنند و بعضی مردگی
اما در کل چه در دارایی چه در نداری

زندگی میکنم مثل کبکی سر در برف و پنهان از زندگانی
احمدرضائی پایدار

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 217 نفر 307 بار خواندند
احمد رضایی پایدار (18 /06/ 1395)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا