3 Stars

هاشور

ارسال شده در تاریخ : 25 تیر 1401 | شماره ثبت : H9421496

عکسامو هاشور می‌زنم، نبینن
چقدر زخمی شده روزگارم
چقد دلم تنگه برای گریه
می‌خوام که امشب تا سحر ببارم

نمی‌تونم بخندم و ببینم
دنیا داره باهام چکار می‌کنه
دلم می‌خواد بشینم و ببینم
شبِ سیا داره فرار می‌کنه

دلم می‌خواد وقتی دارم می‌خندم
صدام تمومِ دنیا رو بگیره
سَر بگیره شادی توو روزگارم
سیاهیا توی دلم بمیره

می‌ترسم از خاطره هام وقتیکه
یادم میارن که چه کارا کردم
یادم میارن که چه ساده بودم
خیلیا رو توی دلم جا کردم

می‌خوام تمومِ آدما بدونن
دنیای ما چقد سیاه و تاره
چه سخته زندگی توو آسمونی
که ابرا توش یه سَر داره می‌باره

چه سخته وقتی‌که ببینی هیشکی
اونجوری که نشون می‌ده، نبوده
بفهمی پیری اما باز هنوزم
شناختٍ أدما واسه تو زوده

عکسامو هاشور می‌زنم، مبادا
روو کنه دستامو چشای خیسم
اشکامو کاشکی هیچکسی نبینه
روو دفترِ شعرای پاکنویسم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 43 نفر 82 بار خواندند
امیر عاجلو (25 /04/ 1401)   | امیر عاجلو (25 /04/ 1401)   | Dariush Jelini (28 /04/ 1401)   | مرتضی مبارکی (28 /04/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (25 /04/ 1401)  امیر عاجلو (25 /04/ 1401)  
تعداد آرا :2


نظر 4

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا