شاعران
اله یار خادمیان
دفتر شعر خیال
شعر آیین و آیینه ها قسمت دواز دهم | اله یار خادمیان | شعر ایران

اله یار خادمیان

امتیاز اعضا:

آیین و آیینه ها قسمت دواز دهم

ارسال شده در تاریخ : 27 شهریور 1396 | شماره ثبت : H945489

از بندگی تا صدر اقایی رسیدیم
وقتی که دست از ننگ خود خواهی کشیدیم
چیزی که دور از شان اهل انقلاب است
بر خورد احساساتی وشور و شتاب است
بد تر زاحساسات بیجا استحاله
بد تر زمردن درد بی فر یاد و ناله
از فتنه های کور و روشن با خبر باش
آماده ی خود سازی و فضل وهنر باش
نادان که گوشی بسته تراز گوش کرداشت
فریاد دلسوزی کجا بر او اثر داشت
بحث من و ما و شما بحث زمان نیست
هرکس که هستی باش، برگی بی خزان نیست
اهل حقیقت رهبر و راهش عیان است
باطل بدون منطق و زورآرمان است
حرمت اگر سر لوحه ی پیرو جوان بود
آدم ز دست آ دمیت در امان بود

منظومه شاید رفته بیرون از روالش ؟
از ریل بیرون رفته چرخ اعتدالش؟
ایمان عقیم افتاده ارزشها به هم ریخت
شیطان بنا بر دوستی طرح ستم ریخت
وقتی که غالب برعقیده عقده ها شد
له شد گل انسانیت،ارزش فدا شد
دیگرکس از توهین و تهمت درامان نیست
آنکس که زخمی نیست از زخم زبان کیست
تخم نفاق و کینه را پاشید دشمن
تا آنکه خود بر خویشتن باشید دشمن
دشمن شبیخون می زند بیدار باشید
تصویر صد گون می زند بیدار باشید
برگرد از بد بینی و نا مهر بانی
از خود سری برگرد تا سرور بمانی

جمعی بریدند و گروهی آب رفتند
تاتخت خوابی شد فراهم خواب رفتند
افیون و افسون داخل افسانه کردن
ما را زفر هنگ خودی بیگانه کردند
باید برادر های من با هم بسازیم
تا عزت خود را به اهریمن نبازیم
ایرانیان ایران سرای عاشقان است
آبادی هر کشوری از سازمان است
کج رفته ای بر گرد آن خط و نشان را
سود است هر جایی که برگشتی زیان را
ما سالها همگام و هم پرواز بودیم
دارای یک پردازش و آواز بودیم
از دیدن هم دلخوش و خشنود باشیم
دلداده ی یک دلبر و مقصود باشیم
هر باغ سبزی باغ سبز خرمی نیست
آدم به فرم و رنگ وصورت آدمی نیست
گمره شدی با خنده و پیغام شیرین
زهر است گاهی داخل این جام شیرین

تو وارث خون شهیدانی برادر
حتما حدیث عشق می دانی برار
داغ گل آتش گرفته بر دل ماست
خود خواهی وخود ناشناسی مشکل ماست
دنیا اگر دریاچه آشوب و بلواست
از فتنه ی سردسته ی ساحل نشین هاست
بر خیز تا با حضرت آ یینه باشیم
بی شبهه و بی پرده و بی کینه باشیم
فردی که گوشش بسته شد لفظش غریبست
گوشی که بازاست ونمی فهمد عجیب است
آتش گرفتم آب می خواهم برادر
یک قطره مهر ناب می خواهم برادر