وقتی هوایِ رفتنت دل به کارون میزند
نیمه شب بر پلکهایم پتکِ جیحون میزند
کرخه از درد فراق سر به گریبان دارد
چشمِ مرواریدِ زهره غلْت در خون میزند
صفحهٔ هر موج تصویری ست از خاطره ها
کَز سَرِ لجبازی خود رقص موزون میزند
قطره اشکی ز تو در عمق اقیانوس ماند
اروند با تیغِ عصا دَم از شبیخون میزند
ثروت یاد تورا من در خیال می پرورم
آنچه بر فاقهٔ این دل مُهر قارون میزند
وقتی در کوچهٔ ما رد پاهای تو نیست
جای آهم از نهاد، شعله بیرون میزند
به ندای قلب ساحل گوش کن ثانیه ای
وقتی هوای رفتنت دل به کارون میزند
تعداد آرا : 8 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نقد 1
اکرم بهرامچی 13 امرداد 1400 17:05
سلام آقای جلیلی گرامی
وزن شعر شما که به عنوان غزل ارائه نموده اید ادر اکثر مصرع ها
اشتباه است لطفا تجدید نظر بفرمائید/مانا باشید