پریشان دل
***
در اقیانوس چشمهایت
شناور بی مهابایم
در افسونگر نگاهایت
غریق بی تمنایم
بسازم چتر شیدایی
ز ابرو و ز مژگانت
ز دل صد بوسه برچینم
ز غنچه های خندانت
تنم می سوزد از آتش
ز گرمای جبین تو
پریشان دل شدم زانکه
پریشان کرده ای گیسو
ببار بر من، ببار بر من
دمی باران عِطرت را
که شاید بارور سازی
یگانه بذر عشقت را
***
علی اوسط حسینی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 04 آبان 1400 08:03
.مانا باشید و شاعر