بی مهابا
******
آنکه می پنداشتم خود چاره است در کار من
بی مهابا آمد و آتش زده در خرمن افکار من
من که با آغوش باز و همدلی رفتم پی دیدار او
پس چرا او را هدف بود یکسره پیکار من
هر چه را که ساخته بودم در دمی نابود ساخت
وای برمن، وای بر من، این چه کرد معمار من
وانهاده در مسیرم تلی از خاکستر ویرانه ها
مانده ام من، یار من بود یا که او آزار من
می نماید حکم در اجرای کاری بس عجیب
این چه تدبیری، نهان در یار خود مختار من
انتظار شادمانی بود ما را در پی دیدار او
خود غلط بود آنچه که روئیده در پندار من
با همه بی مهری و حرمان دور از انتظار
باز حتی سر نزد، یک حیله در کردار من
حالیا تو خود گواهی ده به حالم ای رفیق
بود آیا این همه رنج و بلا شایسته رفتار من؟
******
علی اوسط حسینی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 11 بهمن 1400 14:30
!درود