3 Stars

درد

ارسال شده در تاریخ : 19 آذر 1401 | شماره ثبت : H9423066

تماشا میکنی دنیا چه کاری کرد با دردم
تعجب میکنی، در بهتِ این تقدیر، خونسردم

غمم در خنده حل شد، تا ندانی از چه می نالم
پر از اندوه و غم بودم! گمان کردی که خوشحالم

تو گردابی برایم ساختی از جنسِ تنهایی
تو کاری میکنی باور کنم مجنونِ حوایی

اگر حوا منم! آدم ترین مرِد زمانم باش
نبردی را به پا کن پیِش قلبم! قهرمانم باش

دگر شادی به سمتِ حال و احوالم نخواهد رفت
زمستان دیگر از تقویمِ امسالم نخواهد رفت

دلیلِ زیستن بودی ولی انگار می مردم
سرِ دلدادگی گاهی تو را از یاد می بردم

در این اشعارِ کم مایه نمیدانم چه میگویم
نمیدانم در این دنیا به جز دوری چه میجویم

به خط هایی که ممتد روی تصویر است میخندم
فراموشم نکن وقتی به رویت چشم میبندم

چه باید گفت! وقتی قصه ام پایان نمی گیرد
دگر دنیا برای عاشقی! تاوان نمیگیرد

تو برگشتی ولی حسم دگر مانندِ سابق نیست
خودم را می شناسم! او دگر لیلای عاشق نیست

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 65 نفر 96 بار خواندند
امیر عاجلو (20 /09/ 1401)   | لیلا مهاجر (21 /09/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (20 /09/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا