منم همان چکاوکی نشسته زیر تیغ آفتاب
نه ردی از امید روشن و در انتظار ماهتاب
نه سهمی از ترنم بهارگونه ای بوده تا کنون
نه بی شمار از درخت سبز بار داده تا کنون
به وقت بارش و وزیدن تمام بادهای سرد
چه شوم بود قسمتم که بخت هم گلایه کرد
تو شاهدی چگونه بی هویتی را نصیب من
نه راه روشنی ست روبرو، بدان غریب من
من از ترانه های غم دوباره ذوب می شوم
من ازدوباره های بیهدف غروب می شوم
برایزنده بودنم چرا دلیل بهتری نبوده ام
برای بی عدالتی همیشه درد ها سروده ام
به باورم اگر حصار جهل بشکند بدست ما
که بی گمان رهاییم رقم خورد به دست ما
سروده شده: ادریس علیزاده
آبان ۹۸
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 19 مهر 1400 16:11
!درود
ادریس علیزاده 19 مهر 1400 19:08
زنده باشید