با هزاران درد بی درمان درونم چه کنم
جنس دردی را که درمانی ندارم چه کنم
هر دم از روز و شب ما پی هم میگذرد
با همه غم های نادیده ی جانم چه کنم
سخت است به گفتن تمامی درد درون
از غصه ی نابخردی مردم عالم چه کنم
هر ساختمان چو کج بنا شود می ریزد
از دلهره ریزش آن لحظه شمارم چه کنم
معماری کج ، محکمه ای حکم به تخریب
دردیست که باقیست و ندانم چه کنم
با غفلت تکراری اگر حال خراب است
این بار که بر سر دوش گرانم چه کنم
بر ذات بشر ، دیده کوته نظری درد عوام
بر حاکم بیمار چو فریاد نتوانم چه کنم
سروده شده توسط: ادریس علیزاده
آبان ۱۴۰۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 20 آبان 1400 19:56
درود بر شما
ادریس علیزاده 21 آبان 1400 02:04
درود عزیز دل????