مثل صبحی که به روی خزه شبنم دارد
چشم ناخفته ی ماهم همه شب،نم دارد
حاصل عشق بجزحسرت و ویرانی نیست
سر این زلزله ها عاقبت بم دارد
گره سخت ترین مسئله ها هم پیداست
قصه ی عشق ولی حالت مبهم دارد
صحبت از فاصله ها وگله و دلتنگی ست
دل من باز تورا...باز تو را کم دارد
هرچه از سفره ی این خانه تومیخواهی هست
نمک و زخم دل و خون جگر هم دارد
من و تو تا به ابد در غم هم می مانیم
مثل مهری که حوا در دل آدم دارد
خورشید_میم_الف
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5