عاقبت
به قبرستان افتاد ما را گذری
به عقل گفتم ،انها را تو میبینی؟
چه راحت خفته اند انها
ندارند هیچ گرفتاری
زگوری آمد آوایی
ای،تو که آن بالایی
عالمی را که حال میبینی
هست رنج وغمو دردوپریشانی
نصیحتی کنمت گوش ده
هیچ وقت مکن مردم آزاری
بگیر دست ضعیفان را
تو پر کن سفره ی خالی
چنین نیکی فراوان کن
تا جمع کنی توشه ی بسیاری
دگر فکر مال دنیا مباش
چون عاقبت همچو من ،اینجایی
قاضیا ،راه را خوب بلدی
چرا ،خود از همه گمراه تری
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 01 اسفند 1400 19:51
سلام ودرود
ملیحه قاضی 01 اسفند 1400 23:32
سلام و درود برشما
طیبه طه (تهرانیان) 02 اسفند 1400 00:25
خوشحال شدم سروده شما را خواندم
ملیحه قاضی 02 اسفند 1400 10:47
یه دنیا ممنون از لطفتون
Milad Kaviani 03 اسفند 1400 13:59
سلام و درودها بر شما بانوی شاعر سروده ای زیبا خواندم
ملیحه قاضی 03 اسفند 1400 18:21
سلام و درود متقابل،ممنون از لطف شما