جای بی قانون نداریم عاقلیم باید بدانیم
که ندانیم مجرمیم و ما مجازاتش بدانیم
قانون دنیا یکی بود تا که ابلیس شد روان
رانده شد از درگه حق ،علتش قرآن بخوان
چون تخطی کرد ، آدم، دومین قانون شکن
شد گرفتار مجازاتی که سخت بودش به تن
اولین قانون شکن را دیده و قانون شکست
دومین قانون شکن را اولین دادش شکست
آدم و ابلیس شدند درنزد حضرت عهد شکن
اولی را راند و دوم را تعهد، بت شکن
راهی شد دار مکافات تا بفهمد امر حق
واجب و قانون شکن را کیفری شد مستحق
دنیا شد زندان و آدم شد حبسی امر هو
تا چِشد طعم تمرد کردن از قانون را او
رای صادر کرد ، قاضی القضات کائنات
مدتی آدم را تبعیدش کنند در ظالمات
متهم شد، مجرم و از دادگاه رائی گرفت
التماس کرد تا ببخشد کارت قرمز هم گرفت
شد به دنیا راهی و دید آخر قانون شکن
پایگاه برتری دست دادن است قانون شکن
مات و مبهوت ماند آدم از تمرد کردنش
از نمک خوردن، نمکدان بی جهت شکستنش
ظلم خود کرد شد ظالم اولین ظلمِ بشر
شد هویدا از خطای او که شد ، ابوالبشر
رخنه باز شد بر کسیکه رانده شد درگاه حق
چون تمرد کرد به سجده پای آدم امر حق
تاج شاهی سر گرفت و شد به دنیا یکه تاز
تا کند نسل بشر را ترک سجده ، بود نماز
گفت یا رب سجده کردم سالها درگاه تو
چون نکردم سجده آدم راندی از درگاه تو
پس کنون که علت راندن شدم ، جَدِ بشر
ترک دهم اولاد او را سجده آرند بر تو سر
سر به بالا و بنی آدم کنم از کین خود
مثل خود یا بدتر ازخود که نمودم ظلم خود
دنیا تبعیدگاه شد سالها به آدم از خطا
گریه ها کرد تا پذیرفت توبهِ آدم خدا
توبه کرد و شد نبی الله از سوی خدا
تا به فرزندان رساند امر و احکام خدا
تا نبی شد زور ابلیس شد تار عنکبوت
بر نبی تار شد به اولادش سم عنکبوت
کینه داشت ابلیس و دشمن بود با جد بشر
کینه دارد تا نفس دارد بنی آدم شرر
ی خطا ابلیس کرد و رانده شد او تا ابد
یک خطا آدم نمود و خوانده شد ماند تا ابد
پس عدالت چیست که در یک خطا
حکم به راندن داده و خواندن خدا
حکمت این است ای بنی آدم بدان
در کتاب حق به تفضیل است بخوان
ابلیس عابد بود نه عبد، شد مدعی
شد طلب کار از خدا و گشت جَری
اما آدم عبد بود و گفت خدایا خاطی ایم
مستحق ام بر عذابت رَبِّنا کی شاکی ایم
توبه کرد آدم، الله هم پذیرفت توبه اش
یاغی شد ابلیس ، الله هم راند از درگهش
حافظا قانون دارد این جهان آگاه باش
ربنا قرآن بیان کرده بخوان و شاه باش
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 اردیبهشت 1401 10:47
لطیف و دلنشین
حافظ کریمی 24 اردیبهشت 1401 13:51
سپاس فراوان بزرگوار