3 Stars

از آدم تا غدیر

ارسال شده در تاریخ : 26 اردیبهشت 1401 | شماره ثبت : H9420821

سالهاست انسان به طغیان آمده یاقی شده
گوئی انسان بی خدا در این جهان باقی شده

دست به هر کاری که فکرش را کنی جاری نمود
ظلم و کشتار و جدال را پیشه افعالی نمود

عهد و پیمان میشکند انگار که پوشالی شده
در ربا خواری به سبقت وار د بازی شده

دست شیطان را گرفته بر حرام خواری شده
طیبات را کرده ناپاک و به مِی ، ساری شده

حاکمان مست به مردم حکم هوشیاری شدند
جای حکمت توی دلها شعف و خونخواری شدند

ظلمِ ظالم را پذیرفتند به آن راضی شدند
جای مسجد یا کلیسا سوی توپ بازی شدند


حال میخواهم بدانیم لایق انسان به چیست
نمره ای که درجهان خالق به انسان داد بیست

بهترآن باشدکه گوییم جزکمی انسان که نیست
شکل انسان بسیار اما بجز حیوان که نیست

در زمانی که خدا خلقت نمود انسان بدست
بعد جان دادن به انسان عهد و پیمانی ببست

گفت به ادم بنده ی من رب و معبودتو کیست
بنده گفتا خالق یکتا که خلقت ها از اوست

پس سکون داد اشرف مخلوق خود را دربهشت
کل نعمت ها برایش آفرید از خوب و زشت

امر کرد تا کل مخلوقات به او تکریم کنند
علم و حکمت داد به آدم تا همه تعظیم کنند

این همه عشقی که خالق تا نشان دادش به او
پس حسادت کرد شیطان کرد تمرد امر هُو

چون خدا بر خود تبارک گفته بود از خلقش
رانده گردانید رجیم را از شکوه و عزتش

وقتی شیطان دیدکه انسان جای اوبر تخت شد
دوری از پروردگارش هم برایش سخت شد

چون که شیطان عاشق و دل داده ی الله بود
شش هزار سال عابدی کرد و مقرب گاه بود

وقتی دید به خاطر سجده نکردن شد رها
سوی رب برگشت طلبکار شد همانا از خدا

گفت یا رب ، به بهای همه ی بنده گی ام
مزد من را بده از بابت شرمندگی ام

چو خدا عادل و حکمت به عدالت دارد
امر کرد لوح نویسد هر چه خواست برداد

گفت شیطان حال که انسان شده آواره گی ام
می کشم اشرف مخلوق به خدا ،برده گی ام

تا زمانی که بنی آدم و رسوا نکنم
به جلالت قسم دست از او من وا نکنم

حضرت آدم و حوا ، به بهشت شاه شدند
مثل خورشید درخشان به همه ماه شدند

امر فرمود خدا ،ساکن کاخ ها گشتند
همه ی جن و پری خادم ، انها گشتند

پیک فرستاد خدا مواظب رانده شوید
تا مطیع مائید به بهشت مانده شوید

سالها به لطف رحمان به بهشت شدن چومهمان
زندگی کردن و شادی به شعف بودن و سامان

همه نعمت ها فروان نوش و عیشان هم آسان
ضعف و بیماری ندیدن نه غمی بود ونه ترسان

شادی بود و بندگی رحمت حق هم که فراوان
کاخ بود و دل خرم امر مطیع بود به غلامان

فقط هم خوردن یک میوه به آنها منع شد
وسوسه کرد رجیم خوردنِ آن ماتم شد

رانده گشتن ز بهشت به سوی دنیای زمین
شد سر آغاز دگر اشرف مخلوق ، برین

دیگه از جن و پری نعمت و کاخ چیزی نبود
هَمُ و غم بود و بلا بود و دل سیری نبود

چشم ها گریان شده بود از غم رحمان عزیز
آدم و حوا ز خود کرده خود گشته مریض

ناله ها بود به جای خوش و نوش در شب و روز
تا که آموخت خدا توبه کند با ی رموز

مدتی طول کشید رمز گشاید به رها
تا که گفت حق علی توبه پذیرفت خدا


ولی انسان دیگه در کاخ بهشت خانه نداشت
به تمرد ز بهشت رانده و کاشانه نداشت

دیگه آن خادم و مخدوم نبود دور و برش
روی تخت تکیه کند امر کند بر خدمش

دیگه باید در این دنیا خودش کار می کرد
برا خود خانه میساخت و شب و روز زار میکرد

مدتی زیست در این خانه خاکی آدم
آخرش رفت به دیدار خدای ، عالم

نسل او ماند و رجیم با دل آکنده ز کین
تا کند نسل بنی آدم و طاغوت زمین

اولین کینه او دامن قابیل را گرفت
وسوسه کرد رجیم تا خون هابیل را بریخت

یکی شد هابیل مظلوم یکی شد قابیل ظلمت
یکی شد راهی حکمت یکی شد هادی امت

یکی شد مانده جهلش یکی هم حامل نعلش
یکی شد عاشق دنیا دگری غرور علمش

رجیم شد حاکم انسان قاضی کل محاکم
تاج شاهی سر گرفت و شدبه انسانها معالم

سالیانِ سالیان، انسان به بی راهی شتافت
درمیان حق و باطل ، سوی باطل راه یافت

دوری از عدل وعدالت راهی شدسوی شقاوت
فاصله افتادد میانِ رب و انسان تا نهایت

دیگه از دستور خالق رو زمین چیزی نبود
هر چی بود دستور شیطان بود و انسانی نبود

جهل و نادانی به انسانها حکومت می نمود
از خدا و عدل او ، دیگر نشانی هم نبود

دختران را زنده زنده زیر خاک میکرد پدر
تا ز رسوایی رها گردیده از این درد سر

ماه و خورشید خدا و بندگان گشتند عبید
بت تراشیدن و بتخانه شروع کردن پدید

بهترین اموال خود را هدیه میدانند به بت
ان پدیدداری که خودبا دست خود کردن چوبت

کل انسان ها شدند مشرک به جای بندگی
جای تسبیح خدا با شک نمودند زندگی

حضرت باریتعالی ساز و کارش ساز کرد
رحمتش را بر بنی آدم دو باره ، باز کرد

بهترینها را به صف کرد و فرستاد سوی ما
تا کند ما را مهیا و کند از کین جدا

سوی دنیا حاملان وحی شروع گشتند روان
تا به انسان ها بگویند سوی حق آیید و جان

انبیاء برهان و حکمت ها گرفتند از خدا
تا کنند انسان ز افکار پلیدی ها جدا

کل انسانها بجز اندک همه جاهل بودند
از خدا و کل نیکی ها به کل غافل بودند

کار سختی را شروع کردند بیان، آن انبیاء
جز کمی در بین شان آغاز کردند اشقیا

یکی را گردن بریدند همچون یحیای نبی
دیگری را خانه کردند داخل آتش که زی

تا که نوبت به حبیب الله رسید حکم خدا
تا که احمد با رسالت ختم کند را ه خدا

سختی و رنج فراوان دید احمد در زمین
تا کند احیای ابراهیم و اسماعیل ز دین

بیست و سه سال تمام جنگید با کین رجیم
تا محقق ها کند آیین ایزد در حریم

آیه های حق به ترتیب بر محمد ساز شد
کینه ی دیرین آنها هم کمی بر ناز شد

دختران گشتند پدرها را عزیزان نفس
پاره شد بی حرمتی ها بردگان هم از قفس

علم جاری شد بجای جهل انسانها نشست
حکمت آمدسوی حق بطلان بطلانها شکست

عالمانی آمدند ، مکتب اولیاء شدند
جاهلت دور ریختند صف اوصیاشدند

احمد امد که همه مهرو وفا را حس کنند
راه خدا را بروند به بی وفایی پشت کنند

برده ها شدند عزیز و عده ای متقیان
یکی شد شاه وغلام نزد خدای مهربان

حسرت مردمان نمود رتبه ی تقوای خدا
قبلیه ها روان شدند سوی رسول اولیا

شبه جزیره عرب که مردمش ملخ میخورد
زلطف ورحمت خداسوی شاهان نامه میبرد

کل جهان مطلع شد خدا فرستاده رسول
گروهی پیمان به وفا گروهی هم کرد دخول

خسروی ایران که غرورگرفته بود از عظمت
پاره نمود نامه احمد به غرور شد بی سمت

تمام املاک جهان نشانی از خدا گرفت
حکومتها به صف شدند نزاع میانشان گرفت

لشکر حق ، غلبه کرد به لشکر باطلیان
شبه جزیره ی عرب شد مرکز بابلیان

پرچم سبز احمدی با گل های محمدی
افراشته شد در اسمان با اسم پاک امجدی

قضاوت محکمه ها عدالت الهی بود
حکم به حق نوشته و شقاوت ازجدایی بود

خلاصه مدتی گذشت ندا رسید به مصطفا
آماده شو که وقتشِ برگردی تو پیش خدا

رسول آخر خدا در اخرین حج وفا
به حاجیان وصیتی نمود به رسم اوصیا

گفت کیه برایتان عزیز و سرور و رسول
ندا دادند محمدا تویی برای ما قبول

دست علی گرفت وگفت سرورکاینات علیست
برای من وصی و او برای ایزد هم ولیست

علی خلیفه خداست حب علی حب خداست
کسی رها کند علی قسم ، خدا از او جداست

تمام مردمان به او تعهد وفا دادند
بیعت نمودند با علی به مصطفی صفا دادند

مدت کوتاهی گذشت رجعت مصطفی رسید
دوباره زنده شد رجیم به خدمت فلان رسید

وسوسه کرد فلانی تو بزرگ و خویش احمدی
مشاور و همراه جنگ ، پدر زن محمدی

تو صادقی و صدق تو آوازه ی جهان شده
خلیفه ی لایق تویی علی چرا امام شده

برید به مسجد بشینید جمعیت و صدا کنید
خطبه ی ماتم بخونید به ابلهان نگاه کنید

مال و منال مال شماست خلیفه ی خدا شوید
اگر میخواهیدخلیفه شید ازعلی هم جداشوید

شُور گرفتند و یکی خلیفه ی زمانه شد
بیعت نکردن علی ، برایشان بهانه شد

شیطان بقدری شدقوی خواست که بیعت علی
همان کسی که گفت رسول مرا وصی خدا ولی

یکی به همراه همه رفتند به خانه ی علی
در زدند فاطمه گفت علی وصی است و ولی

بیعت هر کس نکند خلیفه ی خداست علی
توبه کنید فاطمه ام فدایی ام من به علی

یکی ندا داد فاطمه تو گر در و باز نکنی
علی را همراهی ما به بیعت همراه نکنی

به زور سر نیزه شده علی را همراه میکنیم
اگر مقاومت کنید اهل خانه چاه میکنیم

نصیحت فاطمه را کسی نبود که گوش کند
گوش همه کرشده بودگوشی نبود که گوش کند

شیطان که خود به تنهایی مالک نفسها شده بود
پرچم دار امت بی شعور و جهل ها شده بود

به فکرشان خطور نمود خانه را آتش بزنید
خانه ای که خدا گفته اذن ورود در برنید

هیزم و خاشاک بجا و شعله ای، شعله کشید
پشت در بود بتول با لگدی ناله کشید

در شکستند و تعرض به حریمش کردند
سیلی بر گونه زدند و قتل جنینش کردند

دستهای شیر خدا را به جفا بسته به ریسمان
ظاهرش بود مسلمان ولی در باطنِ حیوان

آسمان ز‌ ین غم هجران کل عالم شده گریان
خصم الله ، شده مامور که کِشد حامل قرآن

حافظا روز غدیر ، روز خداست روز علی
علی مظلوم ترین است به خدا از ازلی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 172 نفر 1429 بار خواندند
امیر عاجلو (28 /02/ 1401)   | حافظ کریمی (28 /02/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (28 /02/ 1401)  حافظ کریمی (28 /02/ 1401)  
تعداد آرا :2


نظر 2

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا