3 Stars

طبابت با طبیبان برتر

ارسال شده در تاریخ : 07 خرداد 1401 | شماره ثبت : H9420966

جهان بی نظم نیست ناظمی دارد
که ناظم علم و حکمت لازمی دارد
به حکمت آن لزومها انبیاء گشتند
که بعد از انبیاء هم جانشین هستند

که آنان اولیاء و اوصیایِ اصلی علم اند
حکیمی عالِمند آنها معلم های آن علم اند
محمد شهر علم است و علی دروازه آن شهر
کسی با شهر و دروازه نباشد آشنا، شد قهر

در این شهری که علمش نزد احمد بوده و مولا
طبابت برترین است و طبیب هم حضرت مولا
طبابت علم دنیا نیست ،طبیبِ اولین الله
که اهدا کرد طبابت بر طبیب او شد حبیب الله

طبیب آخرین احمد که خود درمانِ درمانهاست
طبابت به علی آموخت علی اولای اولاهاست
طبیب گشتند تمام نسل حیدر اذن هُو شافی
شدند درمانِ درمان ها به دردهای بشر کافی

لفی خُسرند انسانها که فرمود خالق هستی
که تعدادی کمی تقوا و غالب دنبالِ پستی
و در پستی که انسانها بدنبالش روان هستند
چو ضعف مطلقند قطعا به دردی مبتلا گشتند

از آنجاکه رحیم ،رحمان کل خلقت خویش است
به دردی مبتلا گردد بنی آدم دلش ریش است
در آن گاه ، حضرت آدم که تسلیم هوا گردید
تمرد کرد و بی اذن اش به دردی مبتلا گردید

بِراند او را ز درگاه و فرستادش به زادگاهش
و خاکی بود تن آدم که خاکم گشته فرسایَش
و آدم که تمرد کرد پشیمان شد به خاک افتاد
تضرع کرد درگاهش به خاک و التماس افتاد

ولی شیطان که عصیان کرد طلبکار خدا گردید
خداوند هم بدهکار نیست طلبکار شد رها گردید
رجیم را راند ز درگاهش اَبد بیچاره و پست شد
و آدم گفت بدهکارم به نزدش خواند او هست شد

تفاوت بین آنان است که هر دو سرکش اویند
یکی نادم، یکی یاغی کدام عقلاً به آن کُوئند
به نادم چون ندامت شد رحیم او راحمایت کرد
به یاغی چو شرارت دید خداوند دشمنش رد کرد

و آدم رانده شد در باغ جنت گونه ساکن بود
به تبعیدگاه دنیایی که یاغی ساکن آن بود
تفاوت داشت بین جنت و تبعید اجباری
به جنت نعمت است، تبعیدگاه کار اجباری

و اما خلقت آدم ز خاک است و گِل خشتی
و دنیا خاکی و خاکم ندارد طاقت خشکی
و رانده خلقتش آتش شبیه نفس حیوانی
که درگیرش شود آنی پشیمانیست و حیرانی

چهار طبع آفرید یزدان به او داد و بنی آدم
چهار عنصر که بود عالم به تنهایی، تن آدم
تمام خلقت الله نیاز دارند به عنصرها
که خاک و باد و آتش با هوا هستند عنصرها

برای زندگی کردن نیازند زنده های او
نباشد چو یکی آنها نباشد زنده ای جز او
طبایع را به آدم داد و هستند در بنی آدم
یکی لرزان شود آن ها بلرزاند تنِ آدم

به آدم طبع سودا داد سودا سرد و خشک باشد
و صفرا طبع دیگر شد صفرا گرم و خشک باشد
و طبع دیگرش را دَم،که دَم هم گرم و تر باشد
و بلغم طبع آخر شد که بلغم سرد و تر باشد

‌دو سردی داد بنی آدم یکی خشک و یکی تر شد
دو گرمی دارد هر انسان یکی خشک و دگر تر شد
دو گونه آفرید، موجوده زنده ، خالق برتر
یکی را نر، یکی را ماده ، نرها ماده را رهبر

همه زوج اند نر و ماده باذن مالکش زنده
تفکر کن بنی آدم بدان چیست رمز پاینده
فقط تنهایی در یزدان قرار است نه کس دیگر
که بی همتا ، را همتایی نباشد بچه یا همسر

طبیبان را گرفت عهد طبابت اذن درمان داد
مدد کرد هُو طبیبان را و درمان درک قرآن داد
به آدم گفت که ای آدم کنون که گشته ای در غم
ز جنت رانده و گشتی در این دنیای پر ماتم

علومی را تو آموزم که دنیا در کمین باشی
پذیرم توبه ات را تا زمانش در غمین باشی
دو علم آموخت آدم را که کافی گشته عالم را
یکی ادیانِ که عرفانیست دگر اَبدان جسمان را

که ادیان راه و رسم بندگی یادش دهد انسان
و اَبدان جسم انسان را کند سالم نَشد هجران
طبابت را طبیب اولین آموخت آدم را
که در دنیا رجیم بیماری آرد جسم انسان را

به او آموخت صفراچیست و درمان چیست
به آدم گفت که سودا چیست و بغلم چیست
بنی آدم را گفت دَم، چیست و هم دم چیست
گیاه سمی و درمان شِناسد تا که درمان چیست

به آدم گفت که هر بیماری از ابلیس معلون است
خدا درمانِ درمان هاست به بیماری آدم نیست
و هر گاه منقلب گشتی و دردی بر تنت خو شد
طبابت را که آموختم اطاعت کن تن همسو شد

شروع کرد راندهِ ملعون که بدعت آورد در طب
و غالب شد بنی آدم چه طبی آورد در طب
چو معده خانه جان است حرام کرد داخل خانه
و میهمان لقمه ی حرام نشست وشد صاحبخانه

غذا شد لقمه ی ناپاک، کبد شد از حرامش چاک
و خون شد راهی رگها غذای مغز شد ناپاک
گناه شد امر آن مغز و کثافت شد اموراتش
و سودا شد تجمع رودها سفت شد فضولاتش

خلاصه کل اقوام بدن ، طبع چهارگانه
غلبه یا به کاستی شد روان دستور بیگانه
یکی افزون صفرا شد به شهوت بندگی افتاد
یکی مغبون سودا شد به غفلت بندگی را داد

یکی شد غالب خونش به قلبش زندگی را داد
یکی شد بغلمش افزون توان بندگی دست داد
و دارو های شیطانی سرازیر شد پس از آنی
همه مستند و درمان نیست چه زجرهای فراوانی

طبیب بهترین آمد طبابت کرد و تنها رفت
و شیطان بر طبابت شد به درمان، فوج انسان رفت
بنی آدم در این دنیا به دنبال ضرر رفته
درستِ کُشته ام داده ولی دنبال شَر رفته

طبیب اهل بیتی تو برو حافظ طبابت کن
کسی را اهل فن یافتی طبابت یاد اهلت کن
طبابت علم یزدانیست نه گفتارهای انسانی
به علم غیر یزدانی رجوع کردی پشیمانی

هزاران نوع بیماری درست کردند نکن دقت
به والله درد بی درمان نداریم با کمی دقت
صد و هفده هزار بیمار طبابت کرده ام مدت
فقط با عشق استادم به درمان گشته اند عزت

و استادم که استادش محمد بوده و مولا
امام صادق است مردم بحق حضرت والا
تمام درد و بیماری فقط تغییر اخلاط است
اگر افزون اگر کاستی کند افراد بیمار است

گهی صفرا گهی سودا گهی بلغم فزون دارد
گهی دَم یا دَم بی دَم که بادی در درون دارد
گهی تخلیط و تخریبی که آدم همدمی دارد
گهی کفر و گهی آن دم که همدم آدمی دارد

به هرحال اذن الله و به امر حضرت صادق
سرطان در بی درمان نباشد نزد آن حاذق
اگر تنها حجامت را کنند بر مردمان واجب
به واللهِ علیم قلبی نباشد زیر تیغ واجب

فقط گشنیز و اسفناج و شاهی را کنند ممنوع
نه کم خونی نه نازایی که صدها میشود ممنوع
به نفع خیلی ها نیست چون تجارت میکنند آنها
به جهل اکثریت زنده اند، آن قوم بی دین ها

چنین دیدی چنین هستی کتابت را شروع فرما
کسی را دیدی عاشق شد طبابت اذن هُو فرما
خدا را شکر کن حافظ گروهی گشته اند نافذ
به درمانها و درمانت کنند دلخوش تو را حافظ

▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
به لطف پروردگار کتاب قرآن را در ۱۱۰ هزار بیت به نثر در آوردم و در این مسیر الطافی یافتم که در دل نوشته ای بنام [ نسخه های درمانی طبیبان کائنات ] را تقدیم بندگان خدا کنم.
این شعر را که مقدمه کتابم سرودم تقدیم به:
استادم امام صادق علیه السلام
۶ / ۴/ ۱۴۰۱ (طبیب حافظ کریمی )




مبحث اول : شناخت طبایع انسان( اصلی ترین مبحث طب )

در طب طبیبان کائنات ( اهل بیت) درمحضر شریف امام صادق علیه السلام .

(خود شناسی)

خود شناسی انسان آنست که خود را با چهار طبع و چهار رکن بشناسد.
طبایع انسان عبارت است از:
۱-خون ۲-صفرا و سودا ۳- باد ۴- بلغم

اما ارکان انسان عبارت است:
۱- نور : با نور میبیند
۲- آتش : با آتش می خورد و می آشامد.
۳- روح : با روح امیزش و حرکت می کند.
۴- آب : با آب طعم غذا را می چشند.
.
به راستی انسان طوریست که به کمک آتش می خورد و می آشامد و عمل می کند و اگر آتش(اسید) در معده اش نبود غذا و نوشیدنی در معده اش هضم نمی شد.
و اگر باد(هوا) نبود آتش معده شعله ور نمی شد و تفاله ی غذاها از شکمش خارج نمی شد.
واگر روح نبود انسان حرکت نمی کرد.
واگر سردی آب نبود آتش معده ان را می سوزاند.
واگر نور نبود انسان نمی دید و فکر نمی کرد.

انسان ساختارش از گل است و استخوان در بدنش به منزله درخت بر روی زمین است و مو در بدنش به منزله سبزیجات بر روی زمین است و رگ ها و عصب ها به منزله پوست درخت است و خون در بدنش به منزله آب در زمین است ، واستواری زمین جز با آب نیست و قوام بدن انسان جز با خون نیست و مغز از چربی خون و کف آن تشکیل شده است.


موضوع: ارتباط متقابل روح وبدن ودرمان بیماری ها با روزه ونماز

الف : ما در طب اهل بیت به ارتباط روح وبدن قائل هستیم چون در بحث تعادل اخلاط اربعه این مسئله وجود دارد که در صورتی که تعادل این اخلاط از بین برود علاوه بر بیماری های جسمی، می تواند منشا ایجاد بیماری های روحی باشد .

نکته: برای مثال عقیده ما بر این است افرادی که عصبانی هستند صفراوی مزاج گرم و خشک) هستند وخود خلط صفراء باعث ایجاد حالت (روحی) همچون عصبانیت، استرس، دلشوره، عجله، مخالفت با بسیاری از امور، وتکبر می شود.
بنابر این هر چند حالات بالا همانند حالات عصبانیت، استرس و... جزو حالات اخلاقی هست اما ارتباط مستقیمی با خلط صفراء دارد .

ب: راجع به انسان های سودایی ویژگی هایی همچون وسواس زیاد، داشتن تردید در انجام امور را دارا می باشند این انسان ها بیشتر در معرض افسردگی هستند، ولی در عین حال این افراد، افراد سنگین، وزین وباوقار وعاقبت اندیش هستند ونسبتاً دارای نظرات مثبت (بر پایه تعقل) هستند .
بنابراین اخلاط دیگر همچون سوداء که در بالا ذکر شد می تواند روی اخلاق ورفتار انسان اثر جدی داشته باشند .

نکته : بنابراین یک پیوستگی بین بیماری های روح وبیماری های جسم وجود دارد .

ج: افرادی که دموی مزاج هستند (غلبه خون دارند) از ویژگی این افراد این است که همیشه حالت سرخوشی دارند، افراد دست ودلبازی هستند (بخشنده هستند)، همچنین این افراد ممکن است اعمال غیرمنتظره همچون قتل را نیز بیشتر از بقیه انجام می دهند .

شاه کلید : طبق فرمایش روایات وائمه وپیامبر از ما خواسته شده این طبایع چهارگانه را به حالت تعادل نزدیک کنیم واجازه ندهیم یکی از این طبایع چهارگانه بر ما غلبه کند (زیرا سبب بروز بیماری روحی وجسمی ) می گردد .

سوال ؟ برای مثال شخصی که صفراوی مزاج است چگونه عصبانیت خود را کنترل کند ؟

در مورد اینکه فرض می گیریم فردی صفراوی مزاج است وحالت عصانیت دارد دو نوع راه کنترل عصبانیت وجود دارد: شخصی که صفراوی مزاج است این شخص ذاتاً انسان نسبتاٌ عصبانی است، یک روش کنترل عصبانیت این است که این شخص روی خود کار کند وعصبانیت خود را کنترل کند (از روش افزایش قدرت اراده و...) وروش راحت تر این است که با تنظیم نوع مواد غذایی ویا دارویی که صفرا را از بین می برد صفرا را مهار کند و از ریشه این حالت عصبانیت را از بین می برد که روش دوم پایدارتر وموثرتر است .

شاه کلید: همه می دانند کسی که روزه میگیرد هم از نظر معنوی به مرحله بالاتری می رسد هم از نظر جسمی سلامتی بیشتری را کسب می کند زیرا پیامبر (ص) می فرماید: روزه بگیرید تا سالم شوید، روزه هم سلامتی جسمی می آورد هم ایمان، باور، اعتقاد، ارتقاء معنوی را سبب می شود .

نکته: گناه، جرم وجنایت در ماه رمضان کمتر می شود وروزه داری تاثیرات قوی بر سلامتی رفتاری وجسمی است.
امروزه تمام دنیا اثر روزه بر ایجاد سلامتی، اثر روزه بر روی روح وروان را پذیرفته اند واثرات مثبت این عمل (روزه داری) که سفارش پیامبر ودین ما بوده است در تمام دنیا منعکس شده است .

البته اینها بیهوده و عبث محقق نمیشود و همه اینها علل و اسباب خاص خودش را دارد.
انسان کارهایی بیماری زا انجام میدهد و در کمال سلامتی مدتی میماند و غره میشود. یکدفعه اسباب و علل کار خودشان میکنند و فرد بیمار میشود.
علل و اسباب بیماری عبارت از : گناه, پر خوری, پر نوشی, غصه دنیا خوردن, چشم زخم, سرایت میکروب و ویروس غلبه طبایع و.. است.
در حالی که انسان مشغول به دنیاست و این کارها را انجام میدهد و در سلامتی به سر میبرد و فکر میکند تا اخر سالم خواهد ماند یک دفعه دردی یا ناهنجاری احساس میکند.
مراجعه میکند و معلوم میشود به یک بیماری مهلک گرفتار شده زیرا بیشتر این بیماریهای سخت بخاطر غلبه صفرا و سودا یا به خاطر خون سوخته ای است که به موقع آن را با حجامت و فصد خارج نکرده اند و یا غلبه بلغم.
پس انسان باید مشغول رعایت حال خویش باشد قبل از آنی که یکی از این طبایع بر او غلبه کند و او را هلاک کند.

شاه کلید: پرخوری وپرنوشی نکند.
تا زمانی که گرسنه یا تشنه نشده چیزی نخورد.
غذاهای مضر تراریخته و مواد شیمیائی مصرف نکند.
زیاد غصه نخورد.
مواظب چشم زخم باشد.
رعایت پاکیزگی و دوری از میکروب وویروس بکند.
کاری نکند از طرف جن آسیب ببیند.
مواظب سحر و جادو باشید.
همواره طبایع چهارگانه و حفظ تعادل آنها مد نظر داشته باشد.
مواظب هوای گرم و سرد باشد.
تا ناچار نشده دارو مصرف نکند.
همیشه مسلح به سلاح دعا حرز و طلسم باشد.
درباره توانگری بحث مستقلی هست ولی همیشه شکر نعمت بکند( لان شکرتم لازیدنکم...)

نکته مهم : تعریف طب وطبیب:
تعریف طبیب در روایات وارده متفاوت است وبه یک حقیقت اشاره میکند که میان پزشکان وجود ندارد.
میفرمایند : پس طبیب عالم به بیماری ودارو میداند که بیماری از کجا نشات میگیرد از طرف زیادی وغلبه در یکی از این چهار فطرت وطبیعت یا نقصانی که در انها به وجود میاد ومیداند کدام دارو انها را درمان کند وهمچنین میداند چگونه طبیعت ناقص را زیاد کند وطبیعت زائد را بکاهد تا بدن به استقامت فطرتش برسد وهرکدام با رقیبان خود برابری کند ومتعادل شود سپس این اخلاقی که بدن بر اساس انها پایگذاری شده جزو طبیعت وجبله ای انسان شوند که اخلاق ادمی زاد بر انها بنا شود وبه انها معرفی شود پس تصمیم وقاطعیت انسان از خاک ونرمی او از اب وتندی او از گرمی ودرنگ بردباری او از سردی است ....

شاه کلید: بنابر این بیشتر پزشکان جهان طبیب یا پزشک نیستند وتعریف شاملشون نمیشود.

یعنی کسی که طبایع را نمیشناسد طب وپزشکی بلد نیست چیزهائی یاد گرفته که ربطی به درمان وعلم طب ندارد . زیرا علم طب یعنی شناخت طبایع وداروی انها است.

☆☆شاهکار علمی امیرالمومنین (ع)در بیان کیفیت خلقت انسان.....
در یک روایت صحیح السند از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمود: حضت امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند:
« سپس خداوند تبارک و تعالی دو آب (شیرین وشور) را با هم مخلوط کرد و قوام واستحکام بخشید سپس آن را در مقابل عرش خودش انداخت در حالیکه یک تکه از گل بیشتر نبود، سپس به چهار ملک خود یعنی : شمال ،دبور، صبا و جنوب دستور داد که روی این کالبد بوزند و جولنگاه خود قرار دهند و او را خلق کنند و اماده کنند سپس اعضا و اجزا برای او درست کنند و انواع مَفصل ها برای او بوجود بیاورند و چهار طبیعت در آن جریان دهند یعنی: ریح(باد)، دم (خون)، مُرّه (صفرا و سودا) و بلغم.»
و حضرت فرمود: «ملائکه وزیدند و جولان کردند و طبایع چهارگانه را در آن به جریان آوردند.»

سپس حضرت فرمودند: «ریح (باد) ، که جزء طبایع چهارگانه در بدن است از ناحیه شمال می باشد! و بلغم از ناحیه صبا است.
مره یعنی صفرا و سودا در بدن از ناحیه دبور است. دم (خون) نیز از ناحیه جنوب می باشد.
سپس انسان با این کار مستقل و سرپا شد و بدن به این ترتیب کامل شده است .»

شاه کلید: حضرت فرمودند: «از ناحیه ریح (باد) انسان به ناچار به دوست داشتن زندگی، ارزوهای طولانی و بی پایان، حرص و ولع دچار شده است
و از ناحیه بلغم ناچار به دوست داشتن غذا و نوشیدنی، نرم خوئی و مدارای با دیگران شده است.و از ناحیه مره یعنی صفرا و سودا ناچار به عصبانی شدن، سبک عقلی، سفاهت، شیطنت، تجبُّر و تکبر، سرپیچی، شتاب و عجله شده است.
و از ناحیه دم (خون) ناچار به دوست داشتن زن ها، لذت ها، ارتکاب گناهان و شهوترانی شده است.»

بنابر این انسان می تواند علت اخلاق و رفتار خودش و دیگران را بشناسد و می تواند با تعدیل مزاج و درمان طبایع در صدد تعدیل امیال و رفتارش باشد.


☆☆☆نتیجه کلی: انسانها دارای چهار طبع اند:

۱. صفرا و سودا ( مرّه) که ۲۵ درصد بیماری ها از غلبه یا کاستی آن است. مثل دیوانگی، درد معده ، یبوست، انواع سرطان و.‌‌‌‌‌.....

۲. دم ( خون) که ۲۵ درصد بیماری ها از غلبه یا کاستی آنهاست. مثل : سکته قلبی، گرفتگی عروق کرونر قلبی و فشار خون.....

۳.باد( ریح) که ۲۵ درصد بیماری ها از غلبه آن است. مثل رماتیسم ، درد های عضلانی و‌‌‌‌.....

۴. بلغم که ۲۵ درصد بیماری ها از غلبه آنان است. و اگر حاکم بدن شود مرگ حتمی است.

شاه کلید: همه طبایع عالی و آفرینش پروردگار است فقط زیادی یا کاستی طبایع باعث بیماری میشود ،کار طبیب تعدیل طبایع است.
پس طبیبی یا پژشکی فاقد علم طبع شناسی بود نص فرموده نبی خدا و معصومین علیهم السلام فاقد وجهاحت طبابت بوده و اگر باعلم واگاهی باشد مجازات الهی دارد و اگر جاهل باشد متضمن پرداخت دیه و خسارت است.
نکته مهم: کسی که آگاه به طبایع باشد قادر خواهد بود باذن خدا:
۱. شناخت علت بیماری ۲. درمان بیماری ۳. روانشناسی ۴. تعدیل طبایع ۵. شخصیت شناسی ۶. ارتفاع روابط اجتماعی ۷. تجارت موفق ۸. روابط زناشویی عاشقانه ۹. شناخت طبیعت ۱۰. موفقیت در میدانهای زندگی
۱۱. انسان شناسی ۱۲. خداشناسی ۱۳. نحوه ی تغذیه صحیح ۱۴. طبیعت شناسی
و خلاصه انسان با شناخت از طبایع خویش علاوه لذت زندگی بر دنیوی به عزت زندگی اخروی نیز نایل میگردد.
☆☆☆شاه کلید: منظور از دستیابی به موارد فوق الذکر شناخت طبایع بر اساس طبع شناسی از طریق شاگردی کردن در مکتب استاد برتر خلقت آفرینش امام صادق میباشد.

هر سفیدی سفید نیست و هرگردی گِرد
نه هر استادی استاد و نه شاگردی شاگرد
طبع و طبع شناسی شگرد ازلی است
که در اختیار علی و اولاد علی است
پس نگرد دور هر گردی ای عاقل
گردی گرد است که حکم کند عاقل
____________________________________________________________
منابع:
۱- بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏11، ص: 105
۲-البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 172
۳-تفسیر القمی، ج‏1، ص: 41
۴-تفسیر العیاشی، ج‏1، ص: 28
۵- علل الشرائع، ج‏1، ص: 106
۶- تفسیر نور الثقلین، ج‏3، ص: 9.
۷-تحف العقول ص621



شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 130 نفر 326 بار خواندند
امیر عاجلو (07 /03/ 1401)   | حافظ کریمی (07 /03/ 1401)   | حسن مصطفایی دهنوی (08 /03/ 1401)   | بابک قدمی واریانی (09 /03/ 1401)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :4


نظر 6

  • امیر عاجلو   07 خرداد 1401 10:41

    لطیف و دلنشین applause applause

  • حسن مصطفایی دهنوی   08 خرداد 1401 06:46

    سلام و درود استاد
    عالی است
    سربلند و پاینده باشید
    roseroseroseroseroseroseroseroserose

    • حافظ کریمی   09 خرداد 1401 01:37

      درود و هزاران درود بر ادیبان نام ماندگار
      rose rose rose rose rose

  • بابک قدمی واریانی   09 خرداد 1401 04:26

    با سلام و درود بسیار خدمت دوست و ادیب و طبیب دل بیمار همه جناب حضرت حافظ کریمی .
    دوستدارت شدیم چون بدون ریا وکبر و غرور داشته هایت را به منصه حضور می رسانی و هرکسی
    اندازه فهمش از آن برداشت میکند .همیشه سالم و موفق و موید باشید .خدانگه دارتان. rose

    • حافظ کریمی   09 خرداد 1401 12:13

      درود و سپاس بیکران از لطفتون
      حقیر معتقدم تمام مخلوقات خدا قطره اند حتی انبیا جز ۱۴ معصوم که اقیانوس اند هر قطره ای بتواند خود را وارد اقیانوس کند قطعا دیگه قطره نیست ، جزئی از اقیانوس است امیدوارم هممون مثل جنابعالی درک ورود به اقیانوس را پیدا کنیم.... @
      };- rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا