مجنون منم لیلا ببین، بی نای تو خوردم زمین
در حسرت دیدار تو نابود گشتم نازنین
بودن بدون تو مرا جامی ست خالی از شراب
بی تو برایم زیستن دریاست از جنس سراب
دلداده قهر تو و، چشم پر آشوبت شوم
گر نوش دارویم شوی، همواره معیوبت شوم
ای عشق من، ایمان من، کفر مرا در هم شکن
حک می کنم نام تو را بر قلب خون و زخم تن
در گوش من می پیچد آن، آوای همچون جان تو
من جام حسرت سر کشم پیوسته در هجران تو
دل را برایت باختن، ثبت است در من از ازل
دیوان دل در وصف تو، لبریز از شعر و غزل
آرام من آه ای صنم، بر من بیفکن یک نگاه
گردیده خون، از غصه دل، زخمی شدم از اشک و آه
ای پادشاه جان من، دوری براندازان دگر
باز آ، و یا جانم بگیر اما مکن از من حذر
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 19 تیر 1401 19:50
سلام ودرود